بسم الله الرحمن الرحیم
بسم الله الرحمن الرحیم
پاسخ قسمت دوم :
گاه برای جذب بیشتر رزقی میدهند و گاه برای دفع بیشتر! چنان که خود ما، گاه به کسی حقوق، دستمزد، پاداش، پست و مقامی میدهیم که در بیشتر در کنار ما باشد، گاه چیزی میدهیم که سریعاً ما را ترک گوید و دور شود ولی در تمامی این گوناگونی ها، امتحان هست. در زیارت کربلای معلا، یا حرم حضرت معصومه علیها السلام و نیز امتحان هست؛ چه به هنگام قصد، چه به هنگام زیارت، و چه پس از زیارت و بازگشت.
هزاران هزار نکات و علل و اسباب دیگر نیز وجود دارد، به عنوان مثال:
حکایت اول :در شرح حال مرحوم علامه امینی رحمة الله علیه مؤلف کتاب ارزشمند الغدیر، آمده: برای اتمام جلد آخر، تحقیقات گستردهای برای یافتن یک یا چند حدیث معتبر انجام دادند، اما به نتیجه نرسیدند و تصمیم گرفتند، در نجف اشرف، متوسل به حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام گردند.
چند شبی با اخلاص مشرف می گردید و با آداب تمام و خلوص زیارت مینمود. یک شب حین زیارت دید عربی وارد شد و با صدای بلند و بسیار بیادب گفت: یا علی! اگرمردی یا لفظی شبیه به این،این حاجت مرا بده و بیرون رفت! علامه بسیار از این گستاخی و بیادبی ناراحت شد.
شب بعد،هنگام زیارت دید همان مرد عرب دوباره وارد شد و گفت: یا علی! معلوم شد خیلی مردی و رفت!
اینبار، دل علامه شکست؛ با اشکِ ریزان، رو به ضریح ایستاد و عرض کرد: یا امیر المؤمنین!من که از شما برای خودم چیزی نخواستم،کتابی مینویسیم که مستحضرید و حدیث و منبعی درخواست نمودم؛ اکنون چندین شب است که با آداب تمام به زیارت میآیم و متوسل می شوم، اما پاسخی نگرفتم؛ ولی حاجت آن مرد بیادب و گستاخ، به سرعت برآورده شد.!
گفته شده در خواب حضرت را زیارت نمود که به او فرمودند: اگر ما حاجت آن مرد عرب را نمیدادیم، از ما روی بر می گرداند یعنی به هلاکت دنیا و آخرت می افتاد، اما امینی نمیرود، حال برخیز که حاجت تو را هم دادیم.
مرحوم علامه امینی، در فکر همین رویایش بود که نا گهان درب خانه به صدا درآمد. همسر همسایهاش بود و پس از سلام گفت: شوهر من طلبه است،ما خانه تکانی میکردیم، یک سری کتاب بود که دیگر مصرف نداشتیم؛ همسرم گفت: در همسایگی ما نیز یک آخوندی هست، این کتاب ها را به او بده، شاید مورد استفاده او باشد. و در میان کتاب ها، همان احادیث و منابعی بود که او مدتها در جستجوی آن بود.
حکایت دوم : یکی از خویشان میگفت: در حسرت زیارت کربلا به ویژه در اربعین می سوختم، همه دوستان به این توفیق رسیده بودند، به جز من! احساس بدی به من دست داده بود که چرا توفیق و روزی من نمیشود؟(ادامه دارد...)
پاسخ قسمت دوم :
گاه برای جذب بیشتر رزقی میدهند و گاه برای دفع بیشتر! چنان که خود ما، گاه به کسی حقوق، دستمزد، پاداش، پست و مقامی میدهیم که در بیشتر در کنار ما باشد، گاه چیزی میدهیم که سریعاً ما را ترک گوید و دور شود ولی در تمامی این گوناگونی ها، امتحان هست. در زیارت کربلای معلا، یا حرم حضرت معصومه علیها السلام و نیز امتحان هست؛ چه به هنگام قصد، چه به هنگام زیارت، و چه پس از زیارت و بازگشت.
هزاران هزار نکات و علل و اسباب دیگر نیز وجود دارد، به عنوان مثال:
حکایت اول :در شرح حال مرحوم علامه امینی رحمة الله علیه مؤلف کتاب ارزشمند الغدیر، آمده: برای اتمام جلد آخر، تحقیقات گستردهای برای یافتن یک یا چند حدیث معتبر انجام دادند، اما به نتیجه نرسیدند و تصمیم گرفتند، در نجف اشرف، متوسل به حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام گردند.
چند شبی با اخلاص مشرف می گردید و با آداب تمام و خلوص زیارت مینمود. یک شب حین زیارت دید عربی وارد شد و با صدای بلند و بسیار بیادب گفت: یا علی! اگرمردی یا لفظی شبیه به این،این حاجت مرا بده و بیرون رفت! علامه بسیار از این گستاخی و بیادبی ناراحت شد.
شب بعد،هنگام زیارت دید همان مرد عرب دوباره وارد شد و گفت: یا علی! معلوم شد خیلی مردی و رفت!
اینبار، دل علامه شکست؛ با اشکِ ریزان، رو به ضریح ایستاد و عرض کرد: یا امیر المؤمنین!من که از شما برای خودم چیزی نخواستم،کتابی مینویسیم که مستحضرید و حدیث و منبعی درخواست نمودم؛ اکنون چندین شب است که با آداب تمام به زیارت میآیم و متوسل می شوم، اما پاسخی نگرفتم؛ ولی حاجت آن مرد بیادب و گستاخ، به سرعت برآورده شد.!
گفته شده در خواب حضرت را زیارت نمود که به او فرمودند: اگر ما حاجت آن مرد عرب را نمیدادیم، از ما روی بر می گرداند یعنی به هلاکت دنیا و آخرت می افتاد، اما امینی نمیرود، حال برخیز که حاجت تو را هم دادیم.
مرحوم علامه امینی، در فکر همین رویایش بود که نا گهان درب خانه به صدا درآمد. همسر همسایهاش بود و پس از سلام گفت: شوهر من طلبه است،ما خانه تکانی میکردیم، یک سری کتاب بود که دیگر مصرف نداشتیم؛ همسرم گفت: در همسایگی ما نیز یک آخوندی هست، این کتاب ها را به او بده، شاید مورد استفاده او باشد. و در میان کتاب ها، همان احادیث و منابعی بود که او مدتها در جستجوی آن بود.
حکایت دوم : یکی از خویشان میگفت: در حسرت زیارت کربلا به ویژه در اربعین می سوختم، همه دوستان به این توفیق رسیده بودند، به جز من! احساس بدی به من دست داده بود که چرا توفیق و روزی من نمیشود؟(ادامه دارد...)
- ۱۳۳
- ۲۲ مرداد ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط