شهیدکربلایی «حجت الله رحیمی» یکی از آنهایی است که به حق،
شهیدکربلایی «حجت الله رحیمی» یکی از آنهایی است که به حق، فرموده امام خامنهای را بار دیگر به منصه ظهور رساند که:« آن روزها دروازهای برای شهادت داشتیم، امّا امروز معبری تنگ! هنوز هم برای شهادت فرصت هست، دل را باید صاف کرد.»آری شهید حجتالله رحیمی میشود شهید ابراهیم همت نسل سوم، که برایمان سرود ولایتمداری سر میدهد و همواره عشق مادرش زهرا(س) را در دل فریاد میزند.
او از همانهایی است که اگر اتاقش شده است سنگر شهدا و حجلهاش را با دستان خود آذین کرده پس بیشک به آن عمل میکند. او از آن دسته انسانهایی نیست که عکس شهدا را به دیوار بزنند و عکس شهدا عمل کند. او از آنجا میشود شهید حجت الله رحیمی که مکان و زمان شهادتش هم بر او واضح و لحظه شهادتش ذکر نام حضرت زهرا (س)زمزمه درونیاش میشود. همصحبتی ما با حاج صفدر رحیمی پدر شهیدکه خود از رزمندگان هشت سال دوران دفاع مقدس است و لیلا شریفی مادری مهربان که تمام حرفهایش درباره فرزندش را با اشک بیان کرد. او با افتخار عاشق شد و پاداش عشق به پروردگارش را هم گرفت. هم او که در وصیتنامهاش چنین نگاشت:
«پروردگارا! تو خود گفتی هر که عاشق من باشد، عاشقش خواهم بود و هر که را عاشق باشم شهیدش میکنم، و خونبهای شهادتش را نیز خود خواهم پرداخت.
خدایا! من عاشق توام، پس خونبهایم را که شهادت است به من پرداخت کن.....»
آنچه پیش رو دارید، گفت وگوی ما با خانواده و دوستان شهید است، با هم بخوانیم:
حجت الله در ۲۴ اسفند ۱۳۶۸در روستای زیر مورد دهستان هپرو از توابع بخش مرکزی شهرستان باغملک در خانوادهای مومن و مذهبی به دنیا آمد و در سال ۱۳۷۹ در سن ۱۱ سالگی به عضویت پایگاه مقاومت بسیج حضرت امام حسین (ع) مسجد سید الشهدا (ع) در باغملک در آمد و فعالیتهای مذهبی خود را به عنوان موذن در آن مسجد آغاز کرد.
سال ۱۳۸۴ فعالیتهای رزمی و فرهنگی خود را گسترش داد. در ابتدا به عنوان مسئول اطلاعات و سپس به عنوان مسئول فرهنگی پایگاه مقاومت امام حسین(ع)منصوب شد. وی همچنین از سال ۱۳۸۰در هیئتهای مساجد و هیئتهای باغملک مداحی میکرد.
شهید در سال ۱۳۸۵هیئت خانگی نور ائمه را با هدف گسترش فرهنگ معنوی اهل بیت عصمت و طهارت(ع)راه اندازی کرد و در طول مدت فعالیت خود توانست صدها مراسم مذهبی را در سطح شهرستان و استان خوزستان برگزار کند. او که از محبوبیت خاصی در بین جوانان و دوستانش برخوردار بود، توانست جوانان زیادی را به محافل و هیئتهای مذهبی جذب نماید، که این نوع فعالیت در سطح استان بینظیر بود. پس از راه اندازی این هیئت از سال ۱۳۸۶ به عنوان خادمالشهدا در ستاد راهیان نور کشور در مناطق جنوب فعالیت میکرد.بهرغم فعالیتها و روحیه شهید حجت در مناطق عملیاتی بهعنوان خادم الشهدا با نیروی زمینی ارتش فعالیت داشت که این نگرش حاکی از روح بلند وی بوده است. او دانشجوی سال سوم دانشگاه آزاد باغملک، رشته کامپیوتربود.
محل شهادت، پادگان دژ خرمشهر
شهید در سال ۱۳۹۰به عنوان مسئول بسیج دانشجوی دانشگاه آزاد باغملک منصوب شد. شهید در حالی که تنها ۷ روز تا تولد ۲۳ سالگیاش باقی مانده بود در ساعت هفت و۴۵ دقیقه مورخ ۱۸ اسفند ماه ۱۳۹۰در شلمچه خرمشهر زمانی که مشغول هدایت اتوبوسهای کاروان نور بسیج دانشجویی دانشگاه لرستان به سمت یادمان والفجر ۸ منطقه اروند کنار بود، دچار سانحه شد و چون مادرش حضرت زهرا (س) با پهلو شکسته و صورتی کبود دعوت حق را لبیک گفت و به شهادت رسید. سال ۱۳۸۷ اتاقش را مانند یک حجله درست کرد. اتاقش همچون یک سنگر پر از عکسها و یاد رزمندگان۸ سال دفاع مقدس بود. روح بلندی داشت. هر سال که به راهیان نور میرفت وصیتنامهای مینوشت و در انتهای وصیتنامهاش محل شهادت را خالی میگذاشت. حجت چهار سالی میشد که خادم الشهدا شده بود و ما نمیدانستیم، فقط میدانستیم که رفته است به مناطق عملیاتی، همین.
همه تلاشش برا ی خدا بود. مسئول گروهشان در راهیان نور که آمد تازه ما متوجه شده بودیم که چه کاره است و چه میکند. خیلی از مسائل را ما در تشییع جنازهاش متوجه شدیم. او عاشق شهدا بود و از همه بیشتر هم عاشق شهید همت. خودش هم شبیه اوست دوستدارانش او را به شهید همت نسل سوم لقب دادهاند و میشناسند. در فتنه سال ۱۳۸۸بسیار نگران بود بیشتر از همه نگران حضرت آقا بود، میگفت: «نمیدانم چرا ایشان را ناراحت میکنند. شعرهای زیادی هم در همین زمینه سرود. بیشتر در بحث بصیرتافزایی بود. اکثر سرودههایش در مدح ولایت بود و خدایی.»
همیشه ذکرش یا فاطمهالزهرا بود با هر کسی هم کلام میشد ابتدا و انتهای صحبتش یازهرا بود و یا علی.
خانهام شده، حسینیه شهید حجتالله رحیمی
یک روز قبل از شهادتش یعنی چهارشنبه اهواز بودم، ساعت حدود ۱۰ یا ۱۱ بود به حجت زنگ زدم که میخواهم برایت ماشین بخرم کی میآیی؟
او از همانهایی است که اگر اتاقش شده است سنگر شهدا و حجلهاش را با دستان خود آذین کرده پس بیشک به آن عمل میکند. او از آن دسته انسانهایی نیست که عکس شهدا را به دیوار بزنند و عکس شهدا عمل کند. او از آنجا میشود شهید حجت الله رحیمی که مکان و زمان شهادتش هم بر او واضح و لحظه شهادتش ذکر نام حضرت زهرا (س)زمزمه درونیاش میشود. همصحبتی ما با حاج صفدر رحیمی پدر شهیدکه خود از رزمندگان هشت سال دوران دفاع مقدس است و لیلا شریفی مادری مهربان که تمام حرفهایش درباره فرزندش را با اشک بیان کرد. او با افتخار عاشق شد و پاداش عشق به پروردگارش را هم گرفت. هم او که در وصیتنامهاش چنین نگاشت:
«پروردگارا! تو خود گفتی هر که عاشق من باشد، عاشقش خواهم بود و هر که را عاشق باشم شهیدش میکنم، و خونبهای شهادتش را نیز خود خواهم پرداخت.
خدایا! من عاشق توام، پس خونبهایم را که شهادت است به من پرداخت کن.....»
آنچه پیش رو دارید، گفت وگوی ما با خانواده و دوستان شهید است، با هم بخوانیم:
حجت الله در ۲۴ اسفند ۱۳۶۸در روستای زیر مورد دهستان هپرو از توابع بخش مرکزی شهرستان باغملک در خانوادهای مومن و مذهبی به دنیا آمد و در سال ۱۳۷۹ در سن ۱۱ سالگی به عضویت پایگاه مقاومت بسیج حضرت امام حسین (ع) مسجد سید الشهدا (ع) در باغملک در آمد و فعالیتهای مذهبی خود را به عنوان موذن در آن مسجد آغاز کرد.
سال ۱۳۸۴ فعالیتهای رزمی و فرهنگی خود را گسترش داد. در ابتدا به عنوان مسئول اطلاعات و سپس به عنوان مسئول فرهنگی پایگاه مقاومت امام حسین(ع)منصوب شد. وی همچنین از سال ۱۳۸۰در هیئتهای مساجد و هیئتهای باغملک مداحی میکرد.
شهید در سال ۱۳۸۵هیئت خانگی نور ائمه را با هدف گسترش فرهنگ معنوی اهل بیت عصمت و طهارت(ع)راه اندازی کرد و در طول مدت فعالیت خود توانست صدها مراسم مذهبی را در سطح شهرستان و استان خوزستان برگزار کند. او که از محبوبیت خاصی در بین جوانان و دوستانش برخوردار بود، توانست جوانان زیادی را به محافل و هیئتهای مذهبی جذب نماید، که این نوع فعالیت در سطح استان بینظیر بود. پس از راه اندازی این هیئت از سال ۱۳۸۶ به عنوان خادمالشهدا در ستاد راهیان نور کشور در مناطق جنوب فعالیت میکرد.بهرغم فعالیتها و روحیه شهید حجت در مناطق عملیاتی بهعنوان خادم الشهدا با نیروی زمینی ارتش فعالیت داشت که این نگرش حاکی از روح بلند وی بوده است. او دانشجوی سال سوم دانشگاه آزاد باغملک، رشته کامپیوتربود.
محل شهادت، پادگان دژ خرمشهر
شهید در سال ۱۳۹۰به عنوان مسئول بسیج دانشجوی دانشگاه آزاد باغملک منصوب شد. شهید در حالی که تنها ۷ روز تا تولد ۲۳ سالگیاش باقی مانده بود در ساعت هفت و۴۵ دقیقه مورخ ۱۸ اسفند ماه ۱۳۹۰در شلمچه خرمشهر زمانی که مشغول هدایت اتوبوسهای کاروان نور بسیج دانشجویی دانشگاه لرستان به سمت یادمان والفجر ۸ منطقه اروند کنار بود، دچار سانحه شد و چون مادرش حضرت زهرا (س) با پهلو شکسته و صورتی کبود دعوت حق را لبیک گفت و به شهادت رسید. سال ۱۳۸۷ اتاقش را مانند یک حجله درست کرد. اتاقش همچون یک سنگر پر از عکسها و یاد رزمندگان۸ سال دفاع مقدس بود. روح بلندی داشت. هر سال که به راهیان نور میرفت وصیتنامهای مینوشت و در انتهای وصیتنامهاش محل شهادت را خالی میگذاشت. حجت چهار سالی میشد که خادم الشهدا شده بود و ما نمیدانستیم، فقط میدانستیم که رفته است به مناطق عملیاتی، همین.
همه تلاشش برا ی خدا بود. مسئول گروهشان در راهیان نور که آمد تازه ما متوجه شده بودیم که چه کاره است و چه میکند. خیلی از مسائل را ما در تشییع جنازهاش متوجه شدیم. او عاشق شهدا بود و از همه بیشتر هم عاشق شهید همت. خودش هم شبیه اوست دوستدارانش او را به شهید همت نسل سوم لقب دادهاند و میشناسند. در فتنه سال ۱۳۸۸بسیار نگران بود بیشتر از همه نگران حضرت آقا بود، میگفت: «نمیدانم چرا ایشان را ناراحت میکنند. شعرهای زیادی هم در همین زمینه سرود. بیشتر در بحث بصیرتافزایی بود. اکثر سرودههایش در مدح ولایت بود و خدایی.»
همیشه ذکرش یا فاطمهالزهرا بود با هر کسی هم کلام میشد ابتدا و انتهای صحبتش یازهرا بود و یا علی.
خانهام شده، حسینیه شهید حجتالله رحیمی
یک روز قبل از شهادتش یعنی چهارشنبه اهواز بودم، ساعت حدود ۱۰ یا ۱۱ بود به حجت زنگ زدم که میخواهم برایت ماشین بخرم کی میآیی؟
۸۵.۶k
۱۸ اسفند ۱۳۹۷
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.