یک اغوش گرم پارات1
دیانا:
روز اولم بود که قرار بود تنها برم دانشگاه
رفتم خونه نیکا شون
رلستی یادم رفت معرفی کنم خودمو
دیانا هستم
20سالمه
زنگ خونشونو زدم
نیکا،بله
دیانا،خواب نمونی بیا پایین
نیکا،با باباتی
دیانا،نه
نیکا،دروغ
دیانا،از مامانم اجازه گرفتم تنها بریم
نیکا،عوکی من اماده ام الان میام
دیانا،عوکی
رفتیم کلاس
پانیذ،سلام خوشگلههه
دیانا،قیافت شبیه پشگله 😅😅
پانیذ،تبلیغ پیج کن ببینم
دیانا،بعدا انشالله سرم شلوغه خخخخ
پانی،ببند خوشگلم
بعد دوتا پسر اومدند
پانی،راستی اینا مدیر میگن قلدر کلاسن
ولی این پسره ارسلان خعلی موادبه
دیانا،چند سالشه
پانی،عاشقش شدی🤣🤞
دیانا،دهنتو گل بگیررر
پانی،یک شوخی هم به ما نیومده اه اه اه اه
نیکا،عهههه
پانی،چته تو
نیکا،خفه تن بگیرید ببینم قلدورا اومدن
دیانا،مگه کی هستن
رضا،مگه کی هستیم
دیانا،به سلام اقا قلدره
رضا،درست صحبت کن
دیانا،نکنم چی میشه
نیکا،دیا ول کن
رضا،پس اسمت دیاناعه
دیانا،اره
رضا،حالا هم برو بشین
دیانا،چشم فرمانده
رضا،نشینی با بچه ها در افتادی ها
دیانا،دستمو بردم زیر چونش گفتم،ببین منو دختر بچه فرض نکن اقا میزنم دهنتو ها
رضا،بزن ببینم
یکی زدم تو دهنش
پانی و نیکا دوتا دست دیانا رو کشیدن
رضا،خواهیم دید دیا خانوم
دیانا،عوکی
بعد یکدفعه یکی اومد
ارسلان بود
دیانا،سریع نشتم
نیکا،استادمونه🫤
پانی،نه بابا چه خوشتیپه
دیانا،عههه خفه شید
پانی،به عشقش نگا نکنید
دیانا،میزنم رو دهنتا
ارسلان،رفتم سر میز دخترا
دیانا،ببنذید اومد
ارسلان،راحت باشین ادامه بدید
دیانا،بببخشبد .....خ...ع...لی...ز...ر میرند
ارسلان،جداتون کنم
دبانا،ن....ه
روز اولم بود که قرار بود تنها برم دانشگاه
رفتم خونه نیکا شون
رلستی یادم رفت معرفی کنم خودمو
دیانا هستم
20سالمه
زنگ خونشونو زدم
نیکا،بله
دیانا،خواب نمونی بیا پایین
نیکا،با باباتی
دیانا،نه
نیکا،دروغ
دیانا،از مامانم اجازه گرفتم تنها بریم
نیکا،عوکی من اماده ام الان میام
دیانا،عوکی
رفتیم کلاس
پانیذ،سلام خوشگلههه
دیانا،قیافت شبیه پشگله 😅😅
پانیذ،تبلیغ پیج کن ببینم
دیانا،بعدا انشالله سرم شلوغه خخخخ
پانی،ببند خوشگلم
بعد دوتا پسر اومدند
پانی،راستی اینا مدیر میگن قلدر کلاسن
ولی این پسره ارسلان خعلی موادبه
دیانا،چند سالشه
پانی،عاشقش شدی🤣🤞
دیانا،دهنتو گل بگیررر
پانی،یک شوخی هم به ما نیومده اه اه اه اه
نیکا،عهههه
پانی،چته تو
نیکا،خفه تن بگیرید ببینم قلدورا اومدن
دیانا،مگه کی هستن
رضا،مگه کی هستیم
دیانا،به سلام اقا قلدره
رضا،درست صحبت کن
دیانا،نکنم چی میشه
نیکا،دیا ول کن
رضا،پس اسمت دیاناعه
دیانا،اره
رضا،حالا هم برو بشین
دیانا،چشم فرمانده
رضا،نشینی با بچه ها در افتادی ها
دیانا،دستمو بردم زیر چونش گفتم،ببین منو دختر بچه فرض نکن اقا میزنم دهنتو ها
رضا،بزن ببینم
یکی زدم تو دهنش
پانی و نیکا دوتا دست دیانا رو کشیدن
رضا،خواهیم دید دیا خانوم
دیانا،عوکی
بعد یکدفعه یکی اومد
ارسلان بود
دیانا،سریع نشتم
نیکا،استادمونه🫤
پانی،نه بابا چه خوشتیپه
دیانا،عههه خفه شید
پانی،به عشقش نگا نکنید
دیانا،میزنم رو دهنتا
ارسلان،رفتم سر میز دخترا
دیانا،ببنذید اومد
ارسلان،راحت باشین ادامه بدید
دیانا،بببخشبد .....خ...ع...لی...ز...ر میرند
ارسلان،جداتون کنم
دبانا،ن....ه
۱۱.۷k
۰۴ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.