من دلم بد جور برای تو تنگ میشود
من دلم بد جور برای تو تنگ میشود
اما تو نمیدانی چطورزیرا من تورا میشناسم تو باهوش وزرنگ وسرزبان داری ومیتوانی گلیم خودت را ازاب بیرون بکشی اما من کم رو وخجالتی هستم من تنها کنار یک نفر است میتوانستم ارام بگیرم راحت باشم
توسوای اینکه معشوقه زیبای من بودی
من تمام خلاهای مادرانه وخواهرانه ام بابودن تو فراموش میکردم تو اگر مرا نداشته باشی اتفاقی نمیافتد اما وقتی تو مرا رها کردی یاد ان پسرک ۵ساله افتادم که یک روز در مهدکودک فراموش میشدوکسی سراغش نمیگرفت یکروز در بیمارستان رها میشد تا همیشه از چراقهای اطاق عمل بهراسد و....تورفتی
ومن یاد ان خواهری افتادم که در عنفوان جوانی رفت وگفت زود برمیگردم
جایی نروی ومن جایی نرفتم قول داده بودم پس نرفتم چه میدانستم او گرفتار قهرطبیعت شده وهرگز باز نخواهدگشت
میبینی تو یکنفرنبودی،اگرمیبینی دل از دنیا بریدم ،اگرمیشنوی که دیگر زندگی نمیکنم ،که نمیخندم ،نمیخوابم ،نمیخورم ،باید بتو
ثابت میکردم من تورا انقدر دوست دارم
که نباشی این روزگار منست ،فدای سرت
هرچه که ازدست رفت تو باید بدانی من شاید خطا کنم اما هرگز بعمد نبوده به والله نبوده ،تو بگومگر میشود کسیرا دوست نداشت وبخاطرش سالها دیگر
زندگی نکرد...
امضا
اشکهای من
.
اما تو نمیدانی چطورزیرا من تورا میشناسم تو باهوش وزرنگ وسرزبان داری ومیتوانی گلیم خودت را ازاب بیرون بکشی اما من کم رو وخجالتی هستم من تنها کنار یک نفر است میتوانستم ارام بگیرم راحت باشم
توسوای اینکه معشوقه زیبای من بودی
من تمام خلاهای مادرانه وخواهرانه ام بابودن تو فراموش میکردم تو اگر مرا نداشته باشی اتفاقی نمیافتد اما وقتی تو مرا رها کردی یاد ان پسرک ۵ساله افتادم که یک روز در مهدکودک فراموش میشدوکسی سراغش نمیگرفت یکروز در بیمارستان رها میشد تا همیشه از چراقهای اطاق عمل بهراسد و....تورفتی
ومن یاد ان خواهری افتادم که در عنفوان جوانی رفت وگفت زود برمیگردم
جایی نروی ومن جایی نرفتم قول داده بودم پس نرفتم چه میدانستم او گرفتار قهرطبیعت شده وهرگز باز نخواهدگشت
میبینی تو یکنفرنبودی،اگرمیبینی دل از دنیا بریدم ،اگرمیشنوی که دیگر زندگی نمیکنم ،که نمیخندم ،نمیخوابم ،نمیخورم ،باید بتو
ثابت میکردم من تورا انقدر دوست دارم
که نباشی این روزگار منست ،فدای سرت
هرچه که ازدست رفت تو باید بدانی من شاید خطا کنم اما هرگز بعمد نبوده به والله نبوده ،تو بگومگر میشود کسیرا دوست نداشت وبخاطرش سالها دیگر
زندگی نکرد...
امضا
اشکهای من
.
۱۸.۲k
۱۹ تیر ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.