آنقدر دوستت دارم

آنقدر دوستت دارم ...
که یادم نمی آید از کجا شروع شد...
داستان ما نه شروع دارد ...
و نه پایان ..
تو یکهو پایت را...
همان جایی گذاشتی ...
که باید می گذاشتی...
دیگر هم از من نپرس ...
تا کی دوستم داری...
مگر می شود ...
جلوی راه اقیانوس ها را بست؟
مگر می شود ...
جلوی خورشیدچیزی قرار داد ...
که دیگر نتابد...
برای دوست داشتن های من ...
هیچ پایانی وجود ندارد...
 اگر تو نباشی ...
و حتی اگر تو نخواهی...
این نویسنده داستان خودش را ...
می نویسد!
دیدگاه ها (۴)

ما آدم هاحواسمان همیشه به تازه تر هاستبه آن ها که صمیمی نیست...

چرا دروغ؟!امروز اعتراف میکنم..دوستت دارم..همه میگویند قیدت ر...

ﺩﻧﯿﺎ ﻗﺸﻨﮓ ﺗﺮ ﺑﻮﺩ ﺍﮔﺮﺁﺩﻣﻬﺎ ﻣﺜﻞ ﺳﺎﯾﻪ ﻫﺎﯾﺸﺎﻥ ﺻﺎﻑ ﻭ ﯾﮑﺮﻧﮓ ﺑﻮﺩﻧﺪ ...

چطور یک زن خوب باشیم که همه قدرمونو بدونن؟!!(اینو حتما بخونی...

آن قدر دوستت دارم ...که یادم نمی آید از کجا شروع شد...داستان...

آنقدر دوستتـــ‌دارم ڪہ یادم نمی آید از ڪجا شروع شدداستان ما ...

♥️🍃آنقدر دوستت دارم که یادم نمی آید از کجا شروع شد!داستان ما...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط