چقدر نيستی؟!
چقدر نيستی؟!
و من زنم...
زنی با لهجه ی عشق
كه جای خالی ات را
با لاک های رنگی و رژهای صورتی
پر می كنم...
رو به روی آيينه لبخند می زنم
و انتظارت را درد می كشم
روز را با عطر تو نفس می كشم...
و شب را در شرجی خيالت خواب می كنم..
سفيدی موهايم را رنگ می كنم
و خط های پيشانی ام را صاف...
برايت جوان می مانم
حتی اگر شناسنامه ام را باد ببرد...
و برای با تو بودن دير شده باشد
خيلی دير . . .
و من زنم...
زنی با لهجه ی عشق
كه جای خالی ات را
با لاک های رنگی و رژهای صورتی
پر می كنم...
رو به روی آيينه لبخند می زنم
و انتظارت را درد می كشم
روز را با عطر تو نفس می كشم...
و شب را در شرجی خيالت خواب می كنم..
سفيدی موهايم را رنگ می كنم
و خط های پيشانی ام را صاف...
برايت جوان می مانم
حتی اگر شناسنامه ام را باد ببرد...
و برای با تو بودن دير شده باشد
خيلی دير . . .
۳.۴k
۲۲ شهریور ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.