دلم می گرفت است

دلم ڪمی گرفتہ است
شاید یڪ بندِ انگشت
نہ اینقدر ڪہ غمباد نمی شود…
دلم آنقدر گرفتہ است ڪہ اگر امڪان داشت
آگھی می ڪردم
بہ یڪ تو از جنسِ واقعیت
بیرون از شعر و شعار و مجازی…
و بیرون از خواب و خیال…
نیازمندیم
آنوقت تویی ڪہ در خواب و خیالم
عاشقانہ پرسہ می زنی…
در می زدی و
می آمدی و
من تمامِ آنچہ را ڪہ
در دفتر آرزوهایم نوشتہ ام و
پشتِ پنجره گذاشتہ ام تا شاید…
مرغ آمین رد شود و ببیند……
یڪجا در آغوش می ڪشیدم…… #دیدی
…فقط ڪمی دلم گرفتہ
…فقط یڪ بندِ انگشت
…همین……!
دیدگاه ها (۱)

#عکاسی خودم ثمین 29

#عکاسی خودم ثمین 29

بیم آن دارمکه زیاد با تو سخن بگویم مبادا خسته شوے!و بیم آن د...

مثل آن مرداب غمگینی که نیلوفر نداشتحال من بد بود...اما !هیچ ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط