🍂 🍁 🍂 🍁 🍂
🍂 🍁 🍂 🍁 🍂
شکایت به کجا ببَرَم؟!
وقتی زمانه
آرزوهای مرا به قطاری سپرده
که با هیچ بهاری بر نمی گردد.
وقتی گردش هرزه ی باد
انتهایِ هر کوچه ی بن بست
سکوتِ زمان را می شِکند.
من از تبار فانوس های سر گردانم
که بر شاخه ی درخت تلو تلو می خورند،
که به بادی، بر بادم...
شکایت به کجا ببَرَم!؟
وقتی در سی سالگی، شصت سال درد دارم،
وقتی آرزوهایم
گدازه های آتش فشانی هستند که زبانه می کشند
تا جسم مرا خاکستر کنند.
خودم را به دوش کشیده ام
رفتن را از کجا شروع کنم؟
شکایتم را کجا ببرم..!؟
#مجید_وادی
🍂 🍁 🍂 🍁
شکایت به کجا ببَرَم؟!
وقتی زمانه
آرزوهای مرا به قطاری سپرده
که با هیچ بهاری بر نمی گردد.
وقتی گردش هرزه ی باد
انتهایِ هر کوچه ی بن بست
سکوتِ زمان را می شِکند.
من از تبار فانوس های سر گردانم
که بر شاخه ی درخت تلو تلو می خورند،
که به بادی، بر بادم...
شکایت به کجا ببَرَم!؟
وقتی در سی سالگی، شصت سال درد دارم،
وقتی آرزوهایم
گدازه های آتش فشانی هستند که زبانه می کشند
تا جسم مرا خاکستر کنند.
خودم را به دوش کشیده ام
رفتن را از کجا شروع کنم؟
شکایتم را کجا ببرم..!؟
#مجید_وادی
🍂 🍁 🍂 🍁
۲.۲k
۲۴ تیر ۱۳۹۷
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.