فصل۲پارت(۱)
فصل۲پارت(۱)
من الان سه ساله که توی تیمارستانم هیچ کس به ملاقاتم نیومده بود ولی امروز یک نفر قرار بیاد ملاقاتم من نمیشناسمش فقط میدونم دختره و جوان حال و حوصله اش رو ندارم که یکی بیاد باهام حرف بزنه من فعلا به فکر خودکشیم وقتی ا/ت مرده منم باید بمیرم وقتی اون نیست منم نباید تو این دنیا باشم تو همین افکارم بودم که پرستار اومد تو و گفت ملاقاتیتون امده آقای کیم پاشدم منو بردن تو اتاق ملاقاتی چند دقیقه منتظر موندم دیدم نیومد داشتم میرفتم که از در اومد تو وقتی دیدمش باورم نمیشد چرا یک نفر باید اینقدر شبیه ا/ت باشه
+بفرمایید بشینید
صداشم عین ا/ت نکنه که نه بابا ا/ت جلوی چشمای خودم مرد امکان نداره ا/ت باشه نشستم رو صندلی
¶خب که چی؟
که یهو پرید بغلم چی شد پرتش کردم اون ور گفت ددی دیگه عاشقم نیستی تو ا/تی
چی تو کههه مرده بودی
+نه ددی داستان طولانی داره بعداً برات میگم فعلا باید تورو از اینجا آزاد کنم
¶چطوری؟
+من رفتم و رشته روانپزشکی مدرک گرفتم حالا میتونم با ادعا به اینکه تو سلامت عقلی و روانی کاملی داری از اینجا آزادت کنم خب من دیگه میرم تا دو هفته دیگه هم کارای آزادیت رو میکنم
¶باشه
باورم نمیشد وای این یک خوابه خیلی خوب بود یا بیدارم
پرش زمانی دو هفته بعد
ا/ت منو آزاد کرد دوباره اومدیم توی عمارت من زندگی می کنیم زندگی خیلی خوبه فقط..............
..........................
خب بچه ها اینم از این پارت
ببخشید فصل یک بد تموم شد ولی لطفا زیر کامنتا فحش ندین اوکی چون واقعا با حرفاتون خیلی ناراحتم کردین اگر صبر می کردین می گفتم که فصل دومی هم دارند ولی خب شما صبر نکردین اوکی اشکالی نداره خب ایندفعه شرطی نمیزارم
من الان سه ساله که توی تیمارستانم هیچ کس به ملاقاتم نیومده بود ولی امروز یک نفر قرار بیاد ملاقاتم من نمیشناسمش فقط میدونم دختره و جوان حال و حوصله اش رو ندارم که یکی بیاد باهام حرف بزنه من فعلا به فکر خودکشیم وقتی ا/ت مرده منم باید بمیرم وقتی اون نیست منم نباید تو این دنیا باشم تو همین افکارم بودم که پرستار اومد تو و گفت ملاقاتیتون امده آقای کیم پاشدم منو بردن تو اتاق ملاقاتی چند دقیقه منتظر موندم دیدم نیومد داشتم میرفتم که از در اومد تو وقتی دیدمش باورم نمیشد چرا یک نفر باید اینقدر شبیه ا/ت باشه
+بفرمایید بشینید
صداشم عین ا/ت نکنه که نه بابا ا/ت جلوی چشمای خودم مرد امکان نداره ا/ت باشه نشستم رو صندلی
¶خب که چی؟
که یهو پرید بغلم چی شد پرتش کردم اون ور گفت ددی دیگه عاشقم نیستی تو ا/تی
چی تو کههه مرده بودی
+نه ددی داستان طولانی داره بعداً برات میگم فعلا باید تورو از اینجا آزاد کنم
¶چطوری؟
+من رفتم و رشته روانپزشکی مدرک گرفتم حالا میتونم با ادعا به اینکه تو سلامت عقلی و روانی کاملی داری از اینجا آزادت کنم خب من دیگه میرم تا دو هفته دیگه هم کارای آزادیت رو میکنم
¶باشه
باورم نمیشد وای این یک خوابه خیلی خوب بود یا بیدارم
پرش زمانی دو هفته بعد
ا/ت منو آزاد کرد دوباره اومدیم توی عمارت من زندگی می کنیم زندگی خیلی خوبه فقط..............
..........................
خب بچه ها اینم از این پارت
ببخشید فصل یک بد تموم شد ولی لطفا زیر کامنتا فحش ندین اوکی چون واقعا با حرفاتون خیلی ناراحتم کردین اگر صبر می کردین می گفتم که فصل دومی هم دارند ولی خب شما صبر نکردین اوکی اشکالی نداره خب ایندفعه شرطی نمیزارم
۱۲.۹k
۲۲ بهمن ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۱۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.