طرح خوانش ده روز آخر
#طرح_خوانش_ده_روز_آخر
#فصل_پنجم
#قسمت_بیست_و_نهم
____🍃🌸🍃🌸🍃____
... دو سه دقیقه گذشت. داشت دیر میشد. تماس گرفتم با ابراهیم؛ گفتم: «چی شد پس؟! بزنید دیگه!»
گفت: «صبر کن یه مشکلی پیش اومده.»
بعد دو دقیقه دیدم دو نفری و دوان دوان دارند برمیگردند. وقتی رسیدند،گفتم: «چی شد؟»
ابراهیم با عصبانیت جواب داد: «اسلحه اش خیلی کثیفه و شلیک نمیکنه! پر از گله!»
گفتم: «خب پس بیزحمت یکی دیگه رو بیار...»
به سرعت رفت و یه آرپیجیزن دیگه رو همراهش آورد. دوباره از ما دور شدند که بزنند. خیلی دیر شده بود. دشمن داشت با این تاکتیک برای تجدیدسازمان خودش، که در اثر بمباران به هم ریخته بود، از ما زمان میگرفت. اسم این تاکتیک در اصطلاح نظامی، «عملیات تأخیری» بود. باز هم چند دقیقه گذشت.
با ناراحتی به ابراهیم گفتم: «بزنید دیگه دیر شده!»
ابراهیم جواب داد: «صبر کن داریم برمیگردیم!»
وقتی رسیدند، دیدم صورت ابراهیم از عصبانیت قرمز شده.
گفتم: «مشکل چیه؟»
با ناراحتی گفت: «آرپیجی این بابا اصالاً سوزن نداره!!»
خدای من! وضع خیلی به هم ریخته بود. انگار از اول اصالاً قصد شرکت در عملیات را نداشتهاند و به زور آمدهاند. باید مسئول عملیاتشان را بازخواست میکردیم؛ اما الان وقتش نبود.
🔻ادامه دارد...
─┅🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃┅---
🎁 #عارفان_مجاهد #شهید_عشریه #شهید_طهماسبی
🌐 | www.aref-e-mojahed.ir
🔗 | @arefanemojahed
📧 | info@aref-e-mojahed.ir
✅ نشرش با شما
#فصل_پنجم
#قسمت_بیست_و_نهم
____🍃🌸🍃🌸🍃____
... دو سه دقیقه گذشت. داشت دیر میشد. تماس گرفتم با ابراهیم؛ گفتم: «چی شد پس؟! بزنید دیگه!»
گفت: «صبر کن یه مشکلی پیش اومده.»
بعد دو دقیقه دیدم دو نفری و دوان دوان دارند برمیگردند. وقتی رسیدند،گفتم: «چی شد؟»
ابراهیم با عصبانیت جواب داد: «اسلحه اش خیلی کثیفه و شلیک نمیکنه! پر از گله!»
گفتم: «خب پس بیزحمت یکی دیگه رو بیار...»
به سرعت رفت و یه آرپیجیزن دیگه رو همراهش آورد. دوباره از ما دور شدند که بزنند. خیلی دیر شده بود. دشمن داشت با این تاکتیک برای تجدیدسازمان خودش، که در اثر بمباران به هم ریخته بود، از ما زمان میگرفت. اسم این تاکتیک در اصطلاح نظامی، «عملیات تأخیری» بود. باز هم چند دقیقه گذشت.
با ناراحتی به ابراهیم گفتم: «بزنید دیگه دیر شده!»
ابراهیم جواب داد: «صبر کن داریم برمیگردیم!»
وقتی رسیدند، دیدم صورت ابراهیم از عصبانیت قرمز شده.
گفتم: «مشکل چیه؟»
با ناراحتی گفت: «آرپیجی این بابا اصالاً سوزن نداره!!»
خدای من! وضع خیلی به هم ریخته بود. انگار از اول اصالاً قصد شرکت در عملیات را نداشتهاند و به زور آمدهاند. باید مسئول عملیاتشان را بازخواست میکردیم؛ اما الان وقتش نبود.
🔻ادامه دارد...
─┅🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃┅---
🎁 #عارفان_مجاهد #شهید_عشریه #شهید_طهماسبی
🌐 | www.aref-e-mojahed.ir
🔗 | @arefanemojahed
📧 | info@aref-e-mojahed.ir
✅ نشرش با شما
۸۲۹
۲۹ اسفند ۱۴۰۱
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.