گاهی آنقدر دیر می آیی
گاهی آنقدر دیر می آیی
که همه چیز
از آنچه که (باید)
سیر میشود
پاهایم
از لگد کوب کردن پاییز
دستانم
از چفت شدن در انگشتانه مردانه ات
و واژه هایم از شعر شدن
با لرزش لب های من
می توان دیوان دیوان سپید گفت
اگر آنقدر دیر نیایی
که همه چیز از هرآنچه که
بـــــــــایــــــد
سیر شود.
که همه چیز
از آنچه که (باید)
سیر میشود
پاهایم
از لگد کوب کردن پاییز
دستانم
از چفت شدن در انگشتانه مردانه ات
و واژه هایم از شعر شدن
با لرزش لب های من
می توان دیوان دیوان سپید گفت
اگر آنقدر دیر نیایی
که همه چیز از هرآنچه که
بـــــــــایــــــد
سیر شود.
۲۵۱
۰۹ مرداد ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.