امیرتیمور زحمتکش شاعر مشهدی
آقای "امیرتیمور زحمتکش" شاعر خراسانی، زادهی سال ۱۳۶۳ خورشیدی، در مشهد است.
کتاب "خوابهای مكتوب" مجموعهی اشعار آزاد او و علیرضا جهانشاهی است که توسط نشر شاملو چاپ و منتشر شده است.
▪نمونهی شعر:
(۱)
[کابوسِ خدایان]
برخیز هی چکاوکِ خونین بال
در ناقوس این کلیسا
و شبانگاه در آگوست / ...
من از چهچههی این چاه
و آبِ انباشه در خواب
کشته میشدم
چون مردی
که دینارهایش را دفن میکرد
و در تاریکی میگریست/
بیدار شدم آه ای گوسفند قربانی
از پلههایی که میترسم
از مردی که فولاد را میکوبد
و تراشیده سرش را سودایش را،
من تاجر مرگ هستم
چند دینار را هلاک
و پایم دراز در زنبقهاست /
مسیحِ شب
صلیبِ چهار سو
شراب سرخ در پارههای چوب/ استخوان،
برخیز
کابوسی که از خدایان دیدهای
بیدار کن!.
(۲)
کَرت
به پهلو خوابیده! بیخیال
زراعتِ زرد
از دهانِ گندم افتاده.../ بیخیال
بیدرنگ روزنامه سوخته
بیتفاوتِ شهر
رمه را بیرون رانده
اخبار را یک گوشه کتک زده
و صنوبر آزادی
در طومارِ جِنگیر
اَخته کرده ! واای بیخیال / ...
در زبانِ اُفتانم
چهارشاخ و چرخریسک هوا هستند
گویِ سرخِ زمین
طولِ فقراتِ رود است
"واای / شاهماهی رد شده!؛
حالِ آب خراب است
با خود حرف میزند که شاهماهی دارد"
بگذریم...
بر کلامِ تفتانم کلاغی نشست
که پژمرد هر دقایقِ شعر
و گوسفند سر میبرید
آنی که سایه بود
تا ما را سیر کند
با آمیختگیِ هدهد؟ آری هدهد در بارگاه بود؛
از صدایم دانه میریخت
او سیر میشد!...
شکلِ من چیست
گندمم مرگ میپَزد
تا زردی پروار شود /
زبانم لال
ماه این بین چگونه است
زبانم لال
ماه
خداست؟!
(۳)
[آبنوس]
میپرم، بیهرکه ندانی
انجمادی که نَعل میزند، هورا مَزدای خُفتهای دارد!
از دریچهی میترال سخن میگوید
هر افق که مینگرد
مادیانی باز
ساقش شکسته است!...
از فصلها به قاریِ اُکتبر رای دادم
او دهانم را میفهمد
جریحهام مرهَم میگُمارد، گُماشتنِ ابلیسی در کُمدِ دیواری!؟...
به شکارِ خِزریان میآبانم
در مترسکِ آذرگان دست میکشم.
و خان هشتمِ امپراطور را میخوابم.
چشم بگشای
یک خورجینِ از ملکهی مادری، دوختهام.
ابلهای بر میانهام است، نتِ دلتنگیِ عقل مینوازد،
نوازشِ بودایی در ساحتِ مترو!...
استوانهی سیاه!
مرا زِ رستاخیر آبنوسم، هر پریشانیِ قافیه بازگویی! باز میچِکم...
یک قابله در تاریکی
شرحِ شوکرانم
میپارَد
تا همیشه بمانم...
کاتماندو تا کلماتم، شُماردند
تلفیق دقیق دیوانه / کجاست، گفتند
ادویهی خواب بر غده صنوبری، باریدند!...
تلمیحِ تلخم، چشمان نیمه دردی میخواهد
اشباهِ نیمه جانی از ۴ سو!
قرصهایی که مخفی نیستند
بایَدم افتادنِ که نمیداند
میپرد
تا زبانم
خَلیفهی هر صبحدمان باشد!؟...
گردآوری و نگارش:
#زانا_کوردستانی
منابع
@Adabiat_Maaser_IRAN
@worlddaypoetry
www.vaznedonya.ir
کتاب "خوابهای مكتوب" مجموعهی اشعار آزاد او و علیرضا جهانشاهی است که توسط نشر شاملو چاپ و منتشر شده است.
▪نمونهی شعر:
(۱)
[کابوسِ خدایان]
برخیز هی چکاوکِ خونین بال
در ناقوس این کلیسا
و شبانگاه در آگوست / ...
من از چهچههی این چاه
و آبِ انباشه در خواب
کشته میشدم
چون مردی
که دینارهایش را دفن میکرد
و در تاریکی میگریست/
بیدار شدم آه ای گوسفند قربانی
از پلههایی که میترسم
از مردی که فولاد را میکوبد
و تراشیده سرش را سودایش را،
من تاجر مرگ هستم
چند دینار را هلاک
و پایم دراز در زنبقهاست /
مسیحِ شب
صلیبِ چهار سو
شراب سرخ در پارههای چوب/ استخوان،
برخیز
کابوسی که از خدایان دیدهای
بیدار کن!.
(۲)
کَرت
به پهلو خوابیده! بیخیال
زراعتِ زرد
از دهانِ گندم افتاده.../ بیخیال
بیدرنگ روزنامه سوخته
بیتفاوتِ شهر
رمه را بیرون رانده
اخبار را یک گوشه کتک زده
و صنوبر آزادی
در طومارِ جِنگیر
اَخته کرده ! واای بیخیال / ...
در زبانِ اُفتانم
چهارشاخ و چرخریسک هوا هستند
گویِ سرخِ زمین
طولِ فقراتِ رود است
"واای / شاهماهی رد شده!؛
حالِ آب خراب است
با خود حرف میزند که شاهماهی دارد"
بگذریم...
بر کلامِ تفتانم کلاغی نشست
که پژمرد هر دقایقِ شعر
و گوسفند سر میبرید
آنی که سایه بود
تا ما را سیر کند
با آمیختگیِ هدهد؟ آری هدهد در بارگاه بود؛
از صدایم دانه میریخت
او سیر میشد!...
شکلِ من چیست
گندمم مرگ میپَزد
تا زردی پروار شود /
زبانم لال
ماه این بین چگونه است
زبانم لال
ماه
خداست؟!
(۳)
[آبنوس]
میپرم، بیهرکه ندانی
انجمادی که نَعل میزند، هورا مَزدای خُفتهای دارد!
از دریچهی میترال سخن میگوید
هر افق که مینگرد
مادیانی باز
ساقش شکسته است!...
از فصلها به قاریِ اُکتبر رای دادم
او دهانم را میفهمد
جریحهام مرهَم میگُمارد، گُماشتنِ ابلیسی در کُمدِ دیواری!؟...
به شکارِ خِزریان میآبانم
در مترسکِ آذرگان دست میکشم.
و خان هشتمِ امپراطور را میخوابم.
چشم بگشای
یک خورجینِ از ملکهی مادری، دوختهام.
ابلهای بر میانهام است، نتِ دلتنگیِ عقل مینوازد،
نوازشِ بودایی در ساحتِ مترو!...
استوانهی سیاه!
مرا زِ رستاخیر آبنوسم، هر پریشانیِ قافیه بازگویی! باز میچِکم...
یک قابله در تاریکی
شرحِ شوکرانم
میپارَد
تا همیشه بمانم...
کاتماندو تا کلماتم، شُماردند
تلفیق دقیق دیوانه / کجاست، گفتند
ادویهی خواب بر غده صنوبری، باریدند!...
تلمیحِ تلخم، چشمان نیمه دردی میخواهد
اشباهِ نیمه جانی از ۴ سو!
قرصهایی که مخفی نیستند
بایَدم افتادنِ که نمیداند
میپرد
تا زبانم
خَلیفهی هر صبحدمان باشد!؟...
گردآوری و نگارش:
#زانا_کوردستانی
منابع
@Adabiat_Maaser_IRAN
@worlddaypoetry
www.vaznedonya.ir
۸۷۶
۰۸ مرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.