ماکه رقصیدیم به هر سازی زدی ای روزگار

ماکه رقصیدیم به هر سازی زدی ای روزگار
دل به تو بستیم و آخر، دل شکستی روزگار

خوب بودم پس چرا کاتب برایم غم نوشت
کی روا باشد جوابم ،با بدی ای روزگار

فارغ التحصیل دانشگاه درد و غصه ام
بهر شاگردت عجب، سنگ تمامی روزگار

گر برای دیگران مثل بهاران سبز سبز
بهر من پاییزی و ،فصل خزانی روزگار

میکنم دل خوش به هرچیزی حسودی میکنی
مثل رهزن میزنی، بر خنده ام چنگ روزگار

چرخ گردون با دلم نامهربان باشد ولی
با همه درد و غمت بازم صبورم روزگار...
دیدگاه ها (۱)

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط