به شب های بی ستاره قسم که هنوز باور دارم هیچ شبی برای من

به شب های بی ستاره قسم که هنوز باور دارم هیچ شبی برای من بی ستاره نیست حتی اگر دستی تمام ستاره ها را در خرجینش بریزد و ببرد و در ته دور ترین غارها پنهان کند . دستش به تو نمی رسد . از همان روز که شناختمت ، می دانستم که تو همان اتفاقی که هزاران سال پیش از من و بعد از من تکرار می شوی و هیچ وقت تکراری نمی شوی .
انتظار پنجره ای بود روبه روی همه ی آرزوهایم ، پنجره ای که رو به آشتی کنان دوباره پروانه و باغچه باز می شد . انتظار ، همه ی سهم من از تو بود ، از همان روز نخست . من به انتظار گره خوردم . روزی که پنجره را شناختم .
شب که می رسد دلهره می گیرم خوابم نمی برد . می ترسم از این همه تاریکی و این همه یأس . شب که می رسد انگار همه ی غم های جهان در دلم آوار می شود و درست در آخرین لحظه به یاد می آروم که راه شیری از آسمان خانه ی من نیز می گذرد .

📻 متن خوانی #رادیو_هفت
@textchannel95
دیدگاه ها (۳)

وقتی قرار است از زندگی کسی خارج شوی؛با شکوه چون رنگین کمان ب...

ما آدم های ادامه دادنیم....هرچقدر هم بنالیم از زندگی و روزگا...

فقط اولین دوست داشتن درد دارد ! همانی که وقتی میرود:)نمیدانی...

زندگی حتی وقتی انکارش میکنی!حتی وقتی نادیده اش میگیری!حتی وق...

خاطراتِ تو ،نه ارو است که بسوزاندو نه زلزله ای سهمگین ، که و...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط