داداشم سر سفره گفت مامان آبجی خیلی وقت پیش یه چیز بد بهم
داداشم سر سفره گفت مامان آبجی خیلی وقت پیش یه چیز بد بهم نشون داده بود
بعد قشنگ با دستش فاک رو نشون داد
مامانم و بابام زل زده بودن بم..
هنوز کرده نشدم..
هنوز زندم..
یعنی خودم رو نگه نمیداشتم میگفتم همون تو کونتت..
بعد همه چیز رو داره میگه
مثلاً رفتن تو گوشی نصف شب
این چه وضعیتیهههه
د آخه کو..
بعد قشنگ با دستش فاک رو نشون داد
مامانم و بابام زل زده بودن بم..
هنوز کرده نشدم..
هنوز زندم..
یعنی خودم رو نگه نمیداشتم میگفتم همون تو کونتت..
بعد همه چیز رو داره میگه
مثلاً رفتن تو گوشی نصف شب
این چه وضعیتیهههه
د آخه کو..
۳.۹k
۲۸ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.