انگار که آغاز شد روزگارم

.
انگار که آغاز شد روزگارم
انگار که پرواز کردمرغ آمین
انگار که بازهم حل شدم درتو
انگار که پایان یافت درد شاهین
.
انگار مرز رد شد رسیدم به قلبت
انگار تمام شد درد و وهم فراغم
انگار که این پتیاره جان گرفت باز
انگار تنها نیستم دِگر در نگاهم
.
انگار که سرد نیست دست هایم
انگار فضلی در میان خنده هایت
انگار که پایان بود و شروعی دوباره
انگار که فرقی است بامن میان بنده هایت

انگار که حسن است حلقه بگوشی
انگار که عشق است آن ور گوشی
انگار دریاست آن ته چشمانت
انگار که فرداست درحُرم دستانت


.
,saint,
.
#sainttunes #Saint
#sayedmasoudmousavi
#سیدمسعودموسوی #شعر #عاشقانه
#seyedmasoudmousavi
#انگار
#شاهین
#حلقه

.
.
Photo by #mohammad_kh_77
دیدگاه ها (۱)

.آرام و بی صدازیرِ یک آسْمانمن در کنار توحسِّ حُرْم دستان.آر...

.تکرار نمیشود لحظه های ماتکرار نمی کند زمان را خدا.تکرار نیس...

.از وقتی که آمدیتازه شدم مثل بهارشکوفه دادند در سرمادر من گل...

.آلوده تر از دستان غسالله میشوم زیر این روزگارفریاد کشان از ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط