کیوت فقط برای من
فیک جونگکوک
پارت ۴۳
به خودش نزدیم کرد که جینا لباش رو روی لبای جونگکوک گذاشت و شروع کردن به بوسیدن هم واقعا باورم نمیشد و در همون حال میخواستم جینا رو بکشم یعنی من عاشق کوک شدم نه مطمئن نیستم
سریع از اونجا دور شدم که یوری هم دنبالم اومد و رفتیم توی کلاس برای نرگس تعریف کردم چیکار کردن
~کار خوبی کردن
که جینا و کوک اومدن و معلم درس داد و باز زنگ تفریح خورد و منو کوک رفتیم و داشتیم تو راهرو قدم میزدیم که یوری دست کوک رو گرفت
÷کوک
+چیه
÷یه لحظه بیا کارت دارم
_کوک...
+چیز مهمی نیست میرم
_باشه ولی زود بیا
+باشه
کوک و یوری رفتند تو اتاق موسیقی که یکدفعه صدای کوبیده شدن شنیدم
رفتم دم در
_کوک
که کوک درو باز کردو اومد بیرون
ویو کوک:
بایوری رفتم که
÷خیلی اشتباه بزرگی کردی
+چه اشتباهی
یکدفعه دستشو رو سینم احساس کردم که دکمه هامو باز میکنه سریع دستشو گرفتم و شروع به بستن کردم
÷اون لبایی که مال منه رو روی اون لبا گذاشتی
لباش منو حل داد عقب و خوردم به دیوار و شروع به بوسیدنم کردکه
_کوک
سریع ازش جدا شدم و رفتم بیرون و با ا/ت داشتیم میرفتیم
ویوا/ت:
_کوک
+چیه
_چه اتفاقی افتاد
+هیچی(لباش رو میبره داخل و میاره بیرون)
که اینطور
برش زمانی به شب:منو کوک رفتیم خونه کوک
_کوک بهم یه لباس بده
+باشه
رفتیم بالا و یه تیشرت بهم داد
+اینو بپوش ولی برات شلوار ندارم
_یا
+باشه حالا عصبانی نشو بیا این شلوارکو بپوش
_خیلی کوتاهه
+خب من چیکار کنم شلوار اندازت ندارم اینم شلوارک زمانی که بچه بودم
_برو بیرون
+باشه
شلوار رو پوشیدم و رفتم پایین و با کوک داشتیم غذا درست میکردیم و بعد خوردیم
_خب من کجا بخوابم
+کنار من
_هی(یکی میزنه به دست کوک )
+بگو داداش دهنت عادت کنه
_هی
+خب اینجا یه اتاق بیشتر نداره
_باشه ولی دستت بهم بخوره...
+باشه
رفتیم تو اتاق و که بخوابیم کمکم چشمام داشت خواب میرفت که دستی دور کمرم حلقه شد
_چیکار میکنی
+فقط بخواب
خیلی خسته بودم به خاطر همین هیچی نگفتم
برش زمانی به صبح:بیدار شدم و رفتم پایین که...
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.