گا گاهی با خودم نامهربانی می کنم

گاہ گاهی با خودم نامهربانی می کنم
با خودم لج میکنم با غم تبانی میکنم

می نشینم چای می نوشم کنار پنجرہ
بی کسی های خودم را دیدبانی میکنم

آب میریزم به روی خاک گلدانهای خشڪ
آب پاش خانه را دارم روانی می کنم

چشم میدوزم به دستانی کہ در دست تو بود
خاطرات رفته ام را بازخوانی می کنم

بی نشانی رفتی و دلتنگ ماندم چارہ چیست
نامه ها را می نویسم بایگانی می کنم

آہ حالا که خودت اینجا کنارم نیستی
در کنار عکس تو شیرین زبانی میکنم
#سیدنقی_سیدی
دیدگاه ها (۲۳)

دل را سرِ شوقی...اگرم هست... تُو آنی... #حمید_رها

مثلِ تمامِ بناهایِ فرسوده ی این شهر،هر لحظه آماده ی فرو ریخت...

گاهی‌ وقتا‌ دلتنگیت به حدی میرسه که نمیشه ‌ازش حرفی بزنی، فق...

ره کجا ... ؟ منزل کجا ... ؟ مقصود چیست؟بوسه می بخشم ولی خود ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط