روزی به کریم خان زند گفتندیک فردی یک هفته است میخواهد شم

روزی به کریم خان زند گفتند،یک فردی یک هفته است میخواهد شما را ببیند و مدام گریه میکند . کریم خان ان شخص را به حضور طلبید،ولی ان شخص بشدت گریه میکرد و نمی توانست حرف بزند.
کریم خان گفت "وقتی گریه هایش تمام شد بیارین پیش من" بعد از ساعت ها گریه کردن شخص ساکت شد و شرف حضور یافت .گفت قربان من کور مادر زاد بودم به زیارت قبر پدر بزرگوار شما رفتم و شفا یم را از اوگرفتم .
شاه دستور داد سریع چشم های این فرد را کور کنید؟ تا برود دوباره شفایش را بگیرد !اطرافیان به شاه گفتند قربان این شفا گرفته پدر شماست .ایشان را به پدرتان ببخشید.
وکیل الرعایا گفت:پدر من یک خر دزد بود من نمیدانم قبرش کجاست و من به زور این شمشیر حکمران شدم .پدر من جه چور میتواند شفا دهنده باشد .اگر به این افراد متملق بها بدین .دین و دنیای تان را به تباهی می کشند ..
دیدگاه ها (۷)

عجب حرفی زده این نیچه!از زمانی ڪه بشر توانسٺ وقایع را ثبٺ و ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط