تو خواهی رفت دیگر حرف چندانی نمی ماند
تو خواهی رفت دیگر حرف چندانی نمی ماند
چه باید کرد وقتی عشقِ پنهانی نمی ماند
چه با من میکنی ای بیخبر از حال و احوالم
که تنها میروی و در بدن جانی نمی ماند
زلیخا گونه میمانم به شوق دیدنت لیکن
صبوری با من همچون مرد کنعانی نمی ماند
بمان ای همدمم دیگر ندارم طاقت دوری
که بعد از رفتنت اعجاز و ایمانی نمی ماند
پر از حرفم ولی اکنون فقط یک درد میماند
اگر رفتی برایت راه جبرانی نمی ماند
#پریسا آقامیری
چه باید کرد وقتی عشقِ پنهانی نمی ماند
چه با من میکنی ای بیخبر از حال و احوالم
که تنها میروی و در بدن جانی نمی ماند
زلیخا گونه میمانم به شوق دیدنت لیکن
صبوری با من همچون مرد کنعانی نمی ماند
بمان ای همدمم دیگر ندارم طاقت دوری
که بعد از رفتنت اعجاز و ایمانی نمی ماند
پر از حرفم ولی اکنون فقط یک درد میماند
اگر رفتی برایت راه جبرانی نمی ماند
#پریسا آقامیری
۲.۰k
۱۲ آذر ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.