دوستت دارم و نگرانم روزی بگذرد

دوستت دارم و نگرانم روزی بگذرد
که تو تن زندگی ام را نلرزانی
و در شعر من انقلابی بر پا نکنی
و واژگانم را به آتش نکشی ...
دوستت دارم و هراسانم دقایقی بگذرند
که بر حریر دستانت دست نکشم
و چون کبوتری بر گنبدت ننشینم
و در مهتاب شناور نشوم ...
سخنت شعر است ؛ خاموشی‌ات شعر
و عشقت آذرخشی میان رگ‌هایم
چونان سرنوشت ...
دیدگاه ها (۱)

|عاشقتم...|وقتی اینو گفتدیگه بقیه حرفاشو نشنیدم! کاش زندگی ه...

برگردمرا وادار نکنکه میان خودم و #تُ"یکی" را انتخاب کنممنهمه...

دیدی که مرا هیچ کسی یاد نکردجز غم که هزار آفرین بر غم‌ باد !...

دم کرده ام برای تو یک استکان غزل...افطار کن با جرعه ای از چا...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط