پارت ۱۲
پارت ۱۲
جیمین: رسیدیم اینجاست؟!
بادیگارد: بله قربان
جیمین زنگ میزنه و ات میاد بیرون ات از شدت خوشحالی جیغ میکشه همدیگرو سفت بغل میکنن و در آخر جیمین از لب ات یه بوسه کوتاه میگیره
جیمین: ات
ات: جانم
جیمین: دلم برات تنگ شده بود فکر کردم مرده بودی
ات: نع بابا مردم چیه
جیمین: بچمون کجاست؟! خوبه؟!
ات: با من بیا تا بچمون رو بت نشون بدم(عکس بچه اسلاید ۲)
جیمین: واییی خداا کیوتت این که از مامانشم موچی تره
ات: چی میگی جیمین زود باش بم بگو ازش موچی ترم تا با دمپایی دهنت رو صاف نکردم
جیمین: باشه بابا
جیمین: مامانت ازت موچی تره
ات: افرین
جیمین: اسمش چیه؟!
ات: اسمش جی هون هست
جیمین: واییی خدا چه اسم قشنگی
جیمین: ات
ات: جانم
جیمین: چجوری به نیویورک اومدی؟!
ات: داشتن عملم میکردن که وقتی بهوش اومدم دکتر گفت
پارت بعدو فردا میزارم:)
جیمین: رسیدیم اینجاست؟!
بادیگارد: بله قربان
جیمین زنگ میزنه و ات میاد بیرون ات از شدت خوشحالی جیغ میکشه همدیگرو سفت بغل میکنن و در آخر جیمین از لب ات یه بوسه کوتاه میگیره
جیمین: ات
ات: جانم
جیمین: دلم برات تنگ شده بود فکر کردم مرده بودی
ات: نع بابا مردم چیه
جیمین: بچمون کجاست؟! خوبه؟!
ات: با من بیا تا بچمون رو بت نشون بدم(عکس بچه اسلاید ۲)
جیمین: واییی خداا کیوتت این که از مامانشم موچی تره
ات: چی میگی جیمین زود باش بم بگو ازش موچی ترم تا با دمپایی دهنت رو صاف نکردم
جیمین: باشه بابا
جیمین: مامانت ازت موچی تره
ات: افرین
جیمین: اسمش چیه؟!
ات: اسمش جی هون هست
جیمین: واییی خدا چه اسم قشنگی
جیمین: ات
ات: جانم
جیمین: چجوری به نیویورک اومدی؟!
ات: داشتن عملم میکردن که وقتی بهوش اومدم دکتر گفت
پارت بعدو فردا میزارم:)
۱۱.۵k
۱۴ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۴۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.