ارباب سرد
ارباب سرد
پارت دوازدهم
رفتم لباسم و عوض کنم که یهو هیچی نشد ( فقط نویسنده کرم داشت که کرمش هم ریخت 🤣🤣) رفتم سرویس کار های لازم و انجام دادم اومدم بیرون جیمین نبود رفتم از اجوما پرسیدم که جیمین کجا رفته گفت چند دقیقه پیش رفته بیرون . برای خودم نودل درست کردم و نشستم خوردم که دوستم یونگ سو بهم زنگ زد .
+ سلام
یونگ سو = سلام و درد سلام و مرز معلوم هست کدوم گوری هستی نه زنگی میزنی نه جواب تلفن هام و میدی نمیدونی من از نگرانی دق میکنم ( بغض )
+ باشه بابا غلط کردم بیا به این آدرسی که میگم بعد بهت توضیح میدم باشه
یونگ سو = باشه
+خداحافظ
یونگ سو = خداحافظ
پایان مکالمه ا.ت و یونگ سو
باورم نمیشه قراره یونگ سو رو ببینم رفتم بالا یه لباس خوشگل موشگل پوشیدم و بعد منتظر موندم تا یونگ سو بیاد . بعد از ۱۵ مین یونگ سو اومد رفتم در و باز کردم اومد نشست و براش کل ماجرا رو تعریف کردم .
یونگ سو = اوووووووو ا.ت ما عاشق شده
+ آرااااام دیوانه
یونگ سو = ولی من هنوز از دستت ناراحتم چرا خوب جواب تلفن هام و نمیدادی
+ خیلی گاوی پس من یک ساعته دارم برا دیوار توضیح میدم ؟
یونگ سو= ااااااااا خوب به تو چه
+ بخور از کو*ن بچه سیر نشدی به من چه
یونگ سو = زبون دراز ......
حرفش با صدای جیمین قطع و سریع رفت بغلش .
+ اینجا چه خبره ( تعجب )
یونگ سو = نمیدونستم منظورت از جیمین ایشونه این الاغی که میبینی داداش بنده است که گفته بود من بوسانم .( بچه ها به خدا قسم که فیکه )
× من خودم دو ماهه اومدم حالا خودت و لوس نکن ..... ببینم شما از کیه هم و میشناسین ( رو به یونگ سو )
یونگ سو = از زمان دانشگاه
× خیل خوب حالا که اینجوری شد حسابمون صاف شد
یونگ سو = چطوری ؟
× خوب چون اصلا تو به من نمی گفتی که یه دوست صمیمی داری
یونگ سو = چه ربطی داره
× ربطش به رابطشه
خلاصه اینا کلی کل کل کردن و بعد رفتیم تا فیلم ببینیم ...
بچه ها این چند وقت مهمون داشتم خونه شلوغ بود بعد از دست این بچه ها گوشیم و قایم کردم و وقت هایی که اونا خوابن بزور گوشی رو بر میدارم تا فیک و براتون بزارم 😟😟😟
پارت دوازدهم
رفتم لباسم و عوض کنم که یهو هیچی نشد ( فقط نویسنده کرم داشت که کرمش هم ریخت 🤣🤣) رفتم سرویس کار های لازم و انجام دادم اومدم بیرون جیمین نبود رفتم از اجوما پرسیدم که جیمین کجا رفته گفت چند دقیقه پیش رفته بیرون . برای خودم نودل درست کردم و نشستم خوردم که دوستم یونگ سو بهم زنگ زد .
+ سلام
یونگ سو = سلام و درد سلام و مرز معلوم هست کدوم گوری هستی نه زنگی میزنی نه جواب تلفن هام و میدی نمیدونی من از نگرانی دق میکنم ( بغض )
+ باشه بابا غلط کردم بیا به این آدرسی که میگم بعد بهت توضیح میدم باشه
یونگ سو = باشه
+خداحافظ
یونگ سو = خداحافظ
پایان مکالمه ا.ت و یونگ سو
باورم نمیشه قراره یونگ سو رو ببینم رفتم بالا یه لباس خوشگل موشگل پوشیدم و بعد منتظر موندم تا یونگ سو بیاد . بعد از ۱۵ مین یونگ سو اومد رفتم در و باز کردم اومد نشست و براش کل ماجرا رو تعریف کردم .
یونگ سو = اوووووووو ا.ت ما عاشق شده
+ آرااااام دیوانه
یونگ سو = ولی من هنوز از دستت ناراحتم چرا خوب جواب تلفن هام و نمیدادی
+ خیلی گاوی پس من یک ساعته دارم برا دیوار توضیح میدم ؟
یونگ سو= ااااااااا خوب به تو چه
+ بخور از کو*ن بچه سیر نشدی به من چه
یونگ سو = زبون دراز ......
حرفش با صدای جیمین قطع و سریع رفت بغلش .
+ اینجا چه خبره ( تعجب )
یونگ سو = نمیدونستم منظورت از جیمین ایشونه این الاغی که میبینی داداش بنده است که گفته بود من بوسانم .( بچه ها به خدا قسم که فیکه )
× من خودم دو ماهه اومدم حالا خودت و لوس نکن ..... ببینم شما از کیه هم و میشناسین ( رو به یونگ سو )
یونگ سو = از زمان دانشگاه
× خیل خوب حالا که اینجوری شد حسابمون صاف شد
یونگ سو = چطوری ؟
× خوب چون اصلا تو به من نمی گفتی که یه دوست صمیمی داری
یونگ سو = چه ربطی داره
× ربطش به رابطشه
خلاصه اینا کلی کل کل کردن و بعد رفتیم تا فیلم ببینیم ...
بچه ها این چند وقت مهمون داشتم خونه شلوغ بود بعد از دست این بچه ها گوشیم و قایم کردم و وقت هایی که اونا خوابن بزور گوشی رو بر میدارم تا فیک و براتون بزارم 😟😟😟
۸۸۵
۱۰ آذر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.