این روز ها بیشتر از همیشه به رفتن فکر میکنم،
این روز ها بیشتر از همیشه به رفتن فکر میکنم،
به جا گذاشتنِ خاطراتِ شیرین و تلخِ سال ها تجربه،
فکر میکنم به ندیدنِ عزیزانم،
به آغوش نکشیدنِ آدم های امنِ زندگی ام،
فکر میکنم به یک پروازِ همیشگی
با مقصدی معلوم و بدونِ هیچ بازگشتی،
به جا گذاشتنِ هر چه که داشتم و نداشتم،
هر چه خواستم و نخواستم،
هر چه رسیدم و نرسیدم،
این روز ها
بیشتر از همیشه برای رسیدنِ به امید،
برای رسیدنِ به آرامش،
برای پا گذاشتنِ به دنیایی که شبیهِ گذشته نیست،
به رفتن فکر میکنم؛
توی خیالم مرور میکنم چهره ی عزیزانم را،
کافه های دنج و تاریکی را که هر ساعتی از شبانه روز،
مینشستم و غرقِ رهایی میشدم از هر خیالِ بدی؛
تصور میکنم که چقدر اینجا خواستم و
نرسیدم و نتوانستم و نشد،
چقدر اینجا جنگیدم و بودم و لحظه شماری کردم و نشد،
دارم فکر میکنم که همین گوشه از دنیا
روحم را جا گذاشتم از یک جایی به بعد،
احساسم را جایی همین حوالی جا گذاشتم،
امیدم را گم کردم و حالا،
چقدر احتیاج دارم
به یک بلیط یک طرفه و
جا گذاشتنِ تمامِ خاطراتی که داشتم...
من
برای جا گذاشتنِ تمامِ خودم
لحظه شماری میکنم این روز ها را! :)
به جا گذاشتنِ خاطراتِ شیرین و تلخِ سال ها تجربه،
فکر میکنم به ندیدنِ عزیزانم،
به آغوش نکشیدنِ آدم های امنِ زندگی ام،
فکر میکنم به یک پروازِ همیشگی
با مقصدی معلوم و بدونِ هیچ بازگشتی،
به جا گذاشتنِ هر چه که داشتم و نداشتم،
هر چه خواستم و نخواستم،
هر چه رسیدم و نرسیدم،
این روز ها
بیشتر از همیشه برای رسیدنِ به امید،
برای رسیدنِ به آرامش،
برای پا گذاشتنِ به دنیایی که شبیهِ گذشته نیست،
به رفتن فکر میکنم؛
توی خیالم مرور میکنم چهره ی عزیزانم را،
کافه های دنج و تاریکی را که هر ساعتی از شبانه روز،
مینشستم و غرقِ رهایی میشدم از هر خیالِ بدی؛
تصور میکنم که چقدر اینجا خواستم و
نرسیدم و نتوانستم و نشد،
چقدر اینجا جنگیدم و بودم و لحظه شماری کردم و نشد،
دارم فکر میکنم که همین گوشه از دنیا
روحم را جا گذاشتم از یک جایی به بعد،
احساسم را جایی همین حوالی جا گذاشتم،
امیدم را گم کردم و حالا،
چقدر احتیاج دارم
به یک بلیط یک طرفه و
جا گذاشتنِ تمامِ خاطراتی که داشتم...
من
برای جا گذاشتنِ تمامِ خودم
لحظه شماری میکنم این روز ها را! :)
۵.۴k
۰۶ بهمن ۱۳۹۹