درویشی به در خانه خواجه اصفهانی رفت. به او گفت آدم پدر من
درویشی به در خانه خواجه اصفهانی رفت. به او گفت آدم پدر من و تو است و حوا نیز مادر ماست. پس ما با هم برادریم، تو اینهمه ثروت داری و میخواهم برادرانه سهم مرا بدهی.
خواجه به غلام خود گفت یک فلوس (سکه سیاه) به او بده.
درویش گفت ای خواجه چرا در تقسیم، برابری را رعایت نمیکنی؟
خواجه گفت:
ساکت باش که اگر برادرانت با خبر شوند همین قدرهم به تو نمیرسد...
کشکول شیخ بهائی
تاریخ نگار| نکات جالب تاریخ ایران و جهان 👇
https://eitaa.com/joinchat/591003682C74f0a5378f
خواجه به غلام خود گفت یک فلوس (سکه سیاه) به او بده.
درویش گفت ای خواجه چرا در تقسیم، برابری را رعایت نمیکنی؟
خواجه گفت:
ساکت باش که اگر برادرانت با خبر شوند همین قدرهم به تو نمیرسد...
کشکول شیخ بهائی
تاریخ نگار| نکات جالب تاریخ ایران و جهان 👇
https://eitaa.com/joinchat/591003682C74f0a5378f
۹۲۲
۲۱ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.