سال ها رفت و گل از پیرهنت می ریزد

سال ها رفت و گل از پیرهنت می ریزد
باغی از شعـر و غـزل از بدنت می ریزد

آن زمـانی کــه بلغــزد بـه تنت پیـرهنت
سیـب پُـر وسـوسه از باغ تنت می ریزد

تـو همان چشمــه ی آبی کـه در آبادی ما
شـربت ناب تمشک از دهــنت می ریــزد

باد می رقصد و از هر طرف ِ شانه ی تو
موجی از زلـف شکن در شکنت می ریزد

مِثل گلهای شکوفا شده در جنگل خیس
شبـنـم از دامــن سبـز ِ چمنـت می ریـزد

وا بکـن باغ لبـت را کــه بـه هنگام بیان
ریزه ی نقل و نبات از سخنت می ریزد

آنقَدَر دلهــره دارم کــه بــه مـانند حباب
خشت خشتِ دلم از در زدنت می ریـزد

شُر شُر ِ شعـر تـر از عشق تو بانو عسلم
حس و حالی ست که باآمدنت می ریزد


علی قیصری
دیدگاه ها (۰)

💚💛💚منـزلگهِ دلهـا همه کاشانه ی عشق استهرجا که دلی گمشده درخا...

گاهی نفسۍهست ولی همنفسی نیستدر هر نفست جزنفست هیچکسی نیستآنق...

گر چه به شعله میڪشی               قلب مرا به عشوه اتبر دو جه...

هرچند مدت يكبار✔️چک كنیم ببينم✔️شبيه اونايی كه ازشون بدمون م...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط