پر از هوای توام جز تورا نمی دانم

💜💜
پُر از هوای تواَم جز تورا نمی دانم
اگر که شد نفسم شو نشد بمیرانم!
دوباره اسم تو آمد بهانه کردم باز.
شکوهِ رقص قلم را میان دیوانم
هوای عشقِ‌تو از بس هوایی‌ام کرده
نوای مرغ سحر را شبانه می خوانم
نشسته‌ام که برایت غزل بکارم باز
به‌زیرِ بارشِ‌اشکم به روی دامانم
ندیده‌ای که‌ چگونه لباسِ چشمانت
نشسته بر تنِ قابِ همیشه عریانم؟
تمامِ ترسِ‌من از طرزِ بازی‌اَت اینَست
ببازمت به غروری که خسته از آنم
قسم به قله‌ی قافی که آرزویم بود
فقط به‌ عشق‌ِ تو آواره‌ی بیابانم
بدونِ اسمِ تو هرگز غزل نمیشد خلق
صدا زدم به امیدی که بِشنَوم: جانم
دیدگاه ها (۰)

💜💜همه‌ی ما یک نفر را داریم که نداریمَش»می‌دانید چه می‌گویم؟د...

💜💜نمی‌دانستم که انسانبا خواندن نامه عاشقانهمی تواند زندگی کن...

💜💜دل دل نکن، تو دل‌نگرانی برای من!قربان بودنت که تو جانی برا...

💜💜وحشت ازعشق که نه، ترسم ازفاصله ه...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط