پارت۳
اکانه پیام مید سلام اکوا میای خونم
اکوا اممممممم باشههه
اکوا میاد خونش اکوا میاد میگه وایی چه
خوشگلههه اکانه میگه :بیا اتاق
اکوا:باشه
اکانه میگه :اکوا یه سوال تومنو دوست داری
اکوا : چی میگی من عاشقتم
اکوا مامانت کجاس
اکانه: مامانم رفته تا دوماه برنمی گرده
اکوا میگه میای خونه ی ما باشی
اکانه : غش میکنه
اکوا وایی باید بدوام ببرم پیشه روبی
روبی میگه :واییییییی چه بامزه خوابیده
روبی میگه:اکوا تو برو یه دستمال رو خیس کنی
اکوا باشه اکوا کرد
اکانه بعد از یه ساعت بلند شد
اکوا و روبی گفت خدایا شکرت
اکوا رفت بغل اکانه و بوسش😘 کرد و گفت عشقم😍 چرا نگرانم کردی وبعد اکانه گفت من کجام تو خونمی
اکانه:هاااااا
ادامه دارد........
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.