چندپارتی
چندپارتی ☆
درخواستی>>>
p.4ادامه
چندپارتی☆
درخواستی>>>
p.4
اروم گفتی و برگشتی به راهت ادامه دادی
همینجوری پیاده رفتی خونه رسیدی جلوی در که دختر خالت رو دیدی جلوی در خونتون وایساده بود
_چی میخوای بازم بسه دیگه به اندازه کافی گند زدی به عصابم حالا هم گورتو گم کنو برو
_فکر کنم یادت رفته که چه رفتاری باهام کردی
_خوب کاری کردم ...اگه باز به جونگکوک نزدیک بشی بازم میکنم
_هه بلخره که جونگکوک میخواد برای من بشه در واقع من برای جونگکوک میشم
الانم اومدم که رفتار ظهرو تلافی کنم
به حرفاش توجه نکردی برگشتی که درو باز کن از موهات کشید که ...
برگشتی و همونطور که نوهاتو میکشید یه لگد به شکمش زدی که باعث شد موهاتو ول کنه و بخوره زمین
_اییی عوضی
_بیا اینجا عوضی رو بهت نشون بدم
رفتی طرفش و موهاشو از بیخ کشیدی
که دادش رفت هوا
ولش کردی که بلند شد از روی زمین یه سنگ کوچیک برداشت و به صورتت
همون موقع جونگکوک اومد
_ات اینجا چه خب...تو چیکار کردی
_بخدا جونگکوک اون اول شروع کرد
چیزی نگفتی و فقط یه خنده تو گلویی کردی
بعدش لب زدی:
_چقدر راحت خدا رو قسم میدی
همین حرفت باعث شد کل جریان رو جونگکوک بفهمه رفت سمت سوان و یه سیلی به صورتش زد و لب زد :
_این سیلی برات کافی نیست ولی ازت میگذرم حالا هم گمشو برو از جلوی چشمامممم
بعدش دستت رو گرفت و برد داخل و در حیاط رو بست
_حالت خوبه
_مگه مهمه
_میگم حالت خوبههه
_گونم میسوزه ...ای
_دختره ی روانی... چرا باهاش دعوا کردی
_اون روانی خودش اومده بود
رفتید بالا و توهم داخل اتاق رفتی و به گونت پماد زدی و بدونه چسب کوچولو زخم زدی روش
"فلش بک به شب موقع خواب "
رفتی داخل اتاق که بخوابی روی تخت دراز کشیدی که جونگ کوک اومد تو
_پرنسس
جواب ندادی که اومد رو تخت و کنار دراز کشید و دستاش رو دور کمرت حلقه کرد و لب زد :
_پرنسس کوچولوی من باهام قهره
_جونگکوک ولم کن
_عه نشد دیگه قهر نداریم
بازم جوابی ندادی
_ات ببخشید که بهت سیلی زدم ببخشید سرت داد زدم و ببخشید بابت دیروز و امروز
_جونگکوک...ولی خیلی دردم گرفت وقتی منو زدی
_ببخشید عروسکم ...دیگه تکرار نمیشه
_باشه ولی قول بده که دیگه دست روم بلند نکنی
_چشم پرنسس
لپت رو بوسید و بعد هم خوابیدید
و به خوبی خوشی زندگی کردید
Thd end
حمایت کنین لطفا
چون خیلی چشمام درد گرفت و همینطور دستام
درخواستی>>>
p.4ادامه
چندپارتی☆
درخواستی>>>
p.4
اروم گفتی و برگشتی به راهت ادامه دادی
همینجوری پیاده رفتی خونه رسیدی جلوی در که دختر خالت رو دیدی جلوی در خونتون وایساده بود
_چی میخوای بازم بسه دیگه به اندازه کافی گند زدی به عصابم حالا هم گورتو گم کنو برو
_فکر کنم یادت رفته که چه رفتاری باهام کردی
_خوب کاری کردم ...اگه باز به جونگکوک نزدیک بشی بازم میکنم
_هه بلخره که جونگکوک میخواد برای من بشه در واقع من برای جونگکوک میشم
الانم اومدم که رفتار ظهرو تلافی کنم
به حرفاش توجه نکردی برگشتی که درو باز کن از موهات کشید که ...
برگشتی و همونطور که نوهاتو میکشید یه لگد به شکمش زدی که باعث شد موهاتو ول کنه و بخوره زمین
_اییی عوضی
_بیا اینجا عوضی رو بهت نشون بدم
رفتی طرفش و موهاشو از بیخ کشیدی
که دادش رفت هوا
ولش کردی که بلند شد از روی زمین یه سنگ کوچیک برداشت و به صورتت
همون موقع جونگکوک اومد
_ات اینجا چه خب...تو چیکار کردی
_بخدا جونگکوک اون اول شروع کرد
چیزی نگفتی و فقط یه خنده تو گلویی کردی
بعدش لب زدی:
_چقدر راحت خدا رو قسم میدی
همین حرفت باعث شد کل جریان رو جونگکوک بفهمه رفت سمت سوان و یه سیلی به صورتش زد و لب زد :
_این سیلی برات کافی نیست ولی ازت میگذرم حالا هم گمشو برو از جلوی چشمامممم
بعدش دستت رو گرفت و برد داخل و در حیاط رو بست
_حالت خوبه
_مگه مهمه
_میگم حالت خوبههه
_گونم میسوزه ...ای
_دختره ی روانی... چرا باهاش دعوا کردی
_اون روانی خودش اومده بود
رفتید بالا و توهم داخل اتاق رفتی و به گونت پماد زدی و بدونه چسب کوچولو زخم زدی روش
"فلش بک به شب موقع خواب "
رفتی داخل اتاق که بخوابی روی تخت دراز کشیدی که جونگ کوک اومد تو
_پرنسس
جواب ندادی که اومد رو تخت و کنار دراز کشید و دستاش رو دور کمرت حلقه کرد و لب زد :
_پرنسس کوچولوی من باهام قهره
_جونگکوک ولم کن
_عه نشد دیگه قهر نداریم
بازم جوابی ندادی
_ات ببخشید که بهت سیلی زدم ببخشید سرت داد زدم و ببخشید بابت دیروز و امروز
_جونگکوک...ولی خیلی دردم گرفت وقتی منو زدی
_ببخشید عروسکم ...دیگه تکرار نمیشه
_باشه ولی قول بده که دیگه دست روم بلند نکنی
_چشم پرنسس
لپت رو بوسید و بعد هم خوابیدید
و به خوبی خوشی زندگی کردید
Thd end
حمایت کنین لطفا
چون خیلی چشمام درد گرفت و همینطور دستام
- ۳۳۶
- ۰۸ دی ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۶)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط