تو بر کرانهی عالم


‏تو بر کرانه‌ی عالم
درون خویش به یغما فتاده‌ای
که « ز این هزار هزاران،
یکی نگفت
که بر شانه‌ات
چه می‌گذرد!!! »



▪️محمد مختاری
دیدگاه ها (۰)

▪️این روزا▪️روزهای دیگری خواهد رسیدچیزهای بهتری خواهد آمدصدا...

‌ من تشنه‌ی این هوای جان‌بخشم       دیوانه‌ی این بهار ...

‌دلم ز هر چه به غیر از تو بود، خالی مانددر این سرا تو بمان !...

▪️تکیه‌گاه به پاسِ حرمتِ اندوهِ جاودانیِ من، در آن عمیق‌...

دلم کنار تو یک کوه، شانه می خواهدو با تو گوشه ی دنجی شبانه م...

ای عشق همه بهانه از توست من خامشم این ترانه از توست از بانگ ...

بازی زلف تو امشب به سر شانه ز چیست؟خانه بر هم زدن این دل دیو...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط