❣ یک روز مجنون از روی سجاده شخصی
❣ یک روز مجنون از روی سجاده شخصی
گذشت.
شخص نمازش را شکست و گفت :
مردک در حال راز و نیاز با خدا بودم چرا این رشته را بریدی؟
مجنون لبخندی زد و گفت:
عاشق بنده ای بودم و تو را ندیدم
چگونه تو عاشق خدایی و مرا دیدی!?❣
گذشت.
شخص نمازش را شکست و گفت :
مردک در حال راز و نیاز با خدا بودم چرا این رشته را بریدی؟
مجنون لبخندی زد و گفت:
عاشق بنده ای بودم و تو را ندیدم
چگونه تو عاشق خدایی و مرا دیدی!?❣
۱.۹k
۰۴ دی ۱۳۹۷
دیدگاه ها (۱۲۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.