کافه تنهایی من

کافه تنهایی من
http://cafe4fasl.mihanblog.com/post/20

این آدمک ها باور نمی کنند
که من دوستت دارم
می گویند هنوز که نیامده
می گویند اصلا از کجا معلوم که بیایی ؟
می گویند چطور در روز بی دلیل
از فکرِ تو لبخند می زنم
بی آنکه بدانم قد و قامتت
رنگِ چشمهایت
لحن حرفهایت
چگونه است ؟
می گویند کمی واقع بین باشم
و این لابد یعنی
تو در واقعیت نمی گنجی !
راست هم می گویند طفلی ها
بس که ترازو برداشته و اندازه گرفته اند
بودن و نبودن ها را
بس که دلیل تراشیده اند برایِ
تلخ تر بودنِ روزگارشان
و ناسزا گفته اند به خدایی که
شب ها از دستِ ما
اشک هایِ بی صدا می ریزد
دیگر چشمشان تو را نمی بیند
که چهارزانو نشسته ای
و مرا نگاه می کنی
که چه با شوق
برایت هرروز
نامه می نویسم
حالا اینها به کنار . .
کجایِ راهِ آمدنت هستی ؟
.
گوشهایت را به دلت بسپار
نه به یک مشت
آدمک هایِ بی دل
که روزگار را
با بهانه هایش
دو دستی چسبیده اند
مبادا خدایی ناکرده
امید
از گوشه کنارِ پنجره
سر بیرون بی آورد
#عادل-دانتیسم
دیدگاه ها (۷)

من زخم های بی نظیری به تن دارم اماتو مهربان ترینشان بودیعمیق...

این بار زنده می خواهمتنه در رویا نه در مجازاین که خسته بیایی...

اگر این دنیا غریبه پرور است ،تو آشنا بمان !تو پای خوبی هایت ...

ماندن "مرد" می خواهد. می شود زن بود و مرد بود، می شود مرد بو...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط