روزی که من عاشق شدم، یک عصر بارانی نبود
روزی که من عاشق شدم، یک عصر بارانی نبود
یا در کنار ساحل و دریا که طوفانی نبود
روزی که من عاشق شدم یکشنبه یا که شنبه بود
در خاطر آسوده ام دلشوره زندانی نبود
روزی که من عاشق شدم، با من، تو هم عاشق شدی
با آنکه بین ما دو تا، آن لحظه پیمانی نبود
من بی اجازه عاشق چشمان ناز تو شدم
حرفی ولی از غصه و اندوه و ویرانی نبود
وقتی که من عاشق شدم، حال قشنگی داشتم
دردی نبود و این دلم، دنبال درمانی نبود
من در کنار پنجره، در یک شب شهریوری
عاشق شدم، این ماجرا اما به آسانی نبود
دنیای من زیبا شد و خنده به لبهایم نشست
دلتنگی و دلشوره و یک چشم گریانی نبود
من بی خبر عاشق شدم، در یک شب شهریوری
آن شب ولی ای نازنین، یک عصر بارانی نبود
یا در کنار ساحل و دریا که طوفانی نبود
روزی که من عاشق شدم یکشنبه یا که شنبه بود
در خاطر آسوده ام دلشوره زندانی نبود
روزی که من عاشق شدم، با من، تو هم عاشق شدی
با آنکه بین ما دو تا، آن لحظه پیمانی نبود
من بی اجازه عاشق چشمان ناز تو شدم
حرفی ولی از غصه و اندوه و ویرانی نبود
وقتی که من عاشق شدم، حال قشنگی داشتم
دردی نبود و این دلم، دنبال درمانی نبود
من در کنار پنجره، در یک شب شهریوری
عاشق شدم، این ماجرا اما به آسانی نبود
دنیای من زیبا شد و خنده به لبهایم نشست
دلتنگی و دلشوره و یک چشم گریانی نبود
من بی خبر عاشق شدم، در یک شب شهریوری
آن شب ولی ای نازنین، یک عصر بارانی نبود
۱.۲k
۰۶ اردیبهشت ۱۳۹۵
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.