آه سهراب ! چه ديدي تو از اين شهر و ديارتو که جز شادي و ام
آه سهراب ! چه ديدي تو از اين شهر و ديارتو که جز شادي و امّيد ، نخواندي هرگز !بانگِ آواز تو پيچيده در اين دشت، هنوز؛دلخوشي ها کم نيست"خوش به حالت سهراب دلِ ما طعمِ خوشي را به دمي هم نچشيد !در عوض در شبِ تاريکِ کويرِ دلِ ما ؛دلخوري ها کم نيست تو قسم ياد نمودي به حبابِ لبِ رود ما قسم ياد نموديم به تاريکيِ شب تو زِ مهر و شعف و شاديِ دلهاي رئوف تو زِ زيباييِ گلها و چمن ها گفتي مازخاروخس و ويراني و دلهاي کبود !ما که عمريست ميانِ غمِ خود ، غوطه وريم !آه سهراب چه فرق است ميانِ من و توما کجامزرعه سبزکجا
۶۲۳
۲۱ مهر ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.