انگار جهان دو نیمه بود:
انگار جهان دو نیمه بود:
من و سکوت!
بیشتر وقتا خودمو بغل میکنم
میبرم یه گوشه خیلی آروم
فقط سکوت میکنم ،
سکوت میکنم،
و باز هم نگاه میکنم...
ببین من همیشه از دست دادم؛
هرچقدر بیشتر جنگیدم بیشتر از دست دادم..
دم نزدم و
دقیقا تو لحظه های از دست دادن
بیشتر خندیدم،
کم میاوردم و
مگه راهی بود
جز زندگی کردن؟!!...........
من و سکوت!
بیشتر وقتا خودمو بغل میکنم
میبرم یه گوشه خیلی آروم
فقط سکوت میکنم ،
سکوت میکنم،
و باز هم نگاه میکنم...
ببین من همیشه از دست دادم؛
هرچقدر بیشتر جنگیدم بیشتر از دست دادم..
دم نزدم و
دقیقا تو لحظه های از دست دادن
بیشتر خندیدم،
کم میاوردم و
مگه راهی بود
جز زندگی کردن؟!!...........
۳.۰k
۱۰ فروردین ۱۴۰۲