پدری وارد داروخانه شد و با لهجه ای ساده گفت

🍃 پدری وارد داروخانه شد و با لهجه ای ساده گفت:
کرم ضد سیمان دارین؟
🍃 متصدی داروخانه با لحنی تمسخر آمیز گفت:
بله که داریم کرم ضد تیرآهن و آجرم داریم حالا خارجی میخوای یا ایرانی؟
خارجیش گرونه ها گفته باشم!
🍃 مرد نگاهی به دستانش کرد و روبه روی فروشنده گرفت و گفت:
ازوقتی کارگر ساختمون شدم دستام زبر شده نمیتونم دخترمو نوازش کنم...
اگه خارجیش بهتره، خارجیشو بده !
لبخند روی لبان متصدی یخ زد!!!
🍃 واقعا چه حقیر و کوچک است آن که به خود مغرور است
چراکه نمی داند بعد از بازی شطرنج
شاه وسرباز را دریک جعبه می گذارند...
انسانیت و تقواست که سرنوشت ساز است ...
🍃 جایگاه شاه و گدا و دارا و ندار همه " قبر "است...

❤ ❤ ❤ ❤ ❤ ❤ ❤ ❤ ❤ ❤ ❤
دیدگاه ها (۱۸)

صبحتون بخیرسرتون سلامتچشماتون پرنورکامتون عسللحنتون عاشقانهح...

آیتی ازخداستمعصومهلطف بی انتهاست،معصومهجلوه ای از جمال قرآنی...

ﺑﭽﻪ ﮐﻪ ﺑﻮﺩﻡ ﻓﮑﺮ ﻣﯽ ﮐﺮﺩﻡ ﭘﺪﺭﻫﺎ ﻭ ﻣﺎﺩﺭﻫﺎ ﻣﺜﻞ ﺳﺎﻋﺖ ﺷﻨﯽ ﻫﺴﺘﻨﺪﺗﻤﺎ...

خلاقیت با ماکارونیو پاستا #هنریممنون میشم به کانال من که مجم...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط