پارت یک :نامزد اجباری

ا.ت ویو
روی کاناپه نشسته بودم و منتظر نامزدی که اصلا نمیشناختمش بودم
🤍 این واقعا مسخرس خوبه اولین باره که همدیگه رو میبینیم پس چرا اینقدر دیر کرده
صدای باز شدن در اومد و یه پسر با موهای بلوند و چشمان خاکستری وارد شد یه کت مشکی پوشیده بود که خیلی بهش میومد
با اینکه ازش خوشم نمیومد ولی واقعا جذاب بود
وقتی وارد شد من از روی کاناپه بلند شدم بهش سلام کردم
💚 خب پس تو نامزد من هستی نه (با پوزخند و کنایه) فکر میکردم باید خوشکل تر از این حرفا باشی
🤍منم لبخند ژکوندی تحویلش دادم و گفتم و منم فکر میکردم تو باید وقت شناس تر از این حرفا باشی
پوزخندی همیشگیش از بین رفت و اخم کرد
💚 نامزدی ما فقط قراردادی هست میدونی دیگه
🤍بله می‌دونم این اولین باره که ما همدیگرو میبینیم ولی از یک سال پیش تقریبا وقتی ۱۳ سالمون بود نامزد شدیم و قراره وقتی که ۲۰ سالمون شد ازدواج کنیم
💚 آره درسته پس حتی فکرشم نکن که بین ما چیزی باشه ما فقط توی یه بازی قرار داریم که خودمون نمی‌خوایم پس برای اینکه
بازی راحت تر پیش بره با قوانین من پیش میریم
🤍 با تعجب میگم ببخشید ... با قوانین تو
ببین من هیچ وقت قرار نیست ازت دستور بگیرم که چیکار کنم و چیکار نکنم
تو حق نداری برای زندگی من تصمیم بگیری فهمیدی
💚از الان به بعد من صاحب زندگی توم تو حق نداری با من اینطور حرف بزنی
بغض گلومو گرفت و گفتم اروم
🤍 تو هم مثل پدرتی خیلی خودخواه و ظالمین
چشماش درشت شد معلوم بود حرفم ذربه بدی به قلبش زده
ولی زود خودش رو جمع جور کرد و گفت
💚مهم نیست منو با پدرم مقایسه کنی منو اون با هم فرق داریم
بعد از پشت میز بلند شد و گفت حیله خوب اگر تو دختر خوبی باشی من هم خوب میمونم
حالا تصمیم بگیر چطور می‌خوام توی این بازی بمونی

خب بچه ها لطفاً نظرتون رو بگید🌸🌸🌸🌸🌸
پارت دو رو هم الان میگذارم برید ببینید💚💚💚
راستی اینجوری به دعواشون نگاه نکنیدا
مطمئن باشید پایانش خیلی خوبه😉
دیدگاه ها (۱)

پارت دو : نامزد اجباری

سناریو جدید

یه نکته جدید حتما بخونید

🔥 دعوای شدید آرمی و بلینک ماجرای ادعای جنجالی رُزی درباره «ا...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط