کبوتر
کبوتر......
تا شنید اسم حسین ، آمد
نوکش را از میان آب برداشت
نمیدانم چه فکری توی سر داشت
مگر او هم خبر داشت ؟
گمانم که کبوتر خوب میدانست ، ارباب
دم آخر زبانش خشک بود و تشنهی آب
کبوتر نالهی کرد و هوا رفت
تا شنید اسم حسین ، آمد
نوکش را از میان آب برداشت
نمیدانم چه فکری توی سر داشت
مگر او هم خبر داشت ؟
گمانم که کبوتر خوب میدانست ، ارباب
دم آخر زبانش خشک بود و تشنهی آب
کبوتر نالهی کرد و هوا رفت
- ۴۲۶
- ۲۳ تیر ۱۳۹۴
دیدگاه ها (۱)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط