متی ما مااصلا بستنی دوص نداریم

متی: ما!  مااصلا بستنی دوص نداریم
اری: راس میگه
دیا: آره جان خودتون
ارمتین: جان خودمون
نیک: باش پس ما میریم بستنی میخوریم شما خونه وایسید
ارمتین:ضر زدیم
دیانیکا:باشه
نیک: رفتیم بستنی خوردیم و اری، و متی یه دفه گفتن بریم ارم انگار هماهنگ کرده بودن
دیا: رفتیم ارم ‌اونجا یه پیرمرده نشسته بود
داش دسبند اینا میفروخت
اری: با اصرار نیکا براش یه گردنبد گرفتن
دیا: اری برا منم یه دستبند میگیری
اری: باشه عشقم
نیک: به من نگوفتی عشقم
اری: الان میگم عشقم زندگیم
نیک: شوخی کردم
متی: برا من نمیخری
اری: تو عشق و زندگی اول منی
متی: من و اری یه گوشواره خریدیم یکیش تو گوش اری یکیش تو گوش من دخترا هم دیا یه دس بند نیک گردنبند
دس فروشه: مراقب اونا باشید خیلی ارزش داره
اری: چشم

برید تو خماری
دیدگاه ها (۰)

محراشاد

ایمموی

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط