حضرت امیرالمؤمنین امام علی(ع) نیز با ملاحظه خطرهایی که در
#حضرت_امیرالمؤمنین_امام_علی(ع) نیز با ملاحظه خطرهایی که در صورت قیام او، #جامعه_اسلامی را تهدید میکرد از قیام و اقدام مسلحانه بر علیه ظالمان به حضرت زهرا خودداری کرد، و با دشمنان خویش سازش نمود تا اصل اسلام محفوظ بماند.
در این جا به چند نمونه از خطرهای جدی که در آن دوران اسلام و مسلمانان را تهدید میکرد، اشاره میکنیم:
1. #خطر #مرتدین
بسیاری از گروهها و قبایلی که در سالهای آخر عمر پیامبر مسلمان شده بودند، هنوز آموزشهای لازم اسلامی را ندیده بودند و نور ایمان کاملاً در دل آنها نفوذ نکرده بود. از اینرو هنگامی که خبر درگذشت پیامبر اسلام در میان آنان منتشر گردید، گروهی از آنان پرچم «ارتداد» و بازگشت به #بتپرستی را برافراشتند و عملاً با حکومت اسلام در مدینه مخالفت کرده، حاضر به پرداخت مالیات اسلامی نشدند.
اینان با گردآوری نیروی نظامی، نظام نوپای اسلامی را به شدت مورد تهدید قرار دادند. به همین جهت نخستین کاری که حکومت جدید انجام داد، نبرد با مرتدان بود. در چنین موقعیتی که دشمنان ارتجاعی اسلام، پرچم ارتداد را برافراشته و حکومت اسلامی را تهدید میکردند، هرگز صحیح نبود که امام(ع) پرچم دیگری به دست گیرد و قیام نماید.
حضرت علی(ع) در یکی از نامههای خود به مردم مصر، به این نکته اشاره میکند و میفرماید:
«آن گاه که پیامبر(ص) به سوی خدا رفت، مسلمانان پس از وی در کار حکومت با یکدیگر درگیر شدند. سوگند به خدا، نه در فکرم میگذشت و نه در خاطرم میآمد که عرب خلافت را پس از رسول خدا(ص) از اهل بیت او بگرداند، یا مرا پس از وی از عهدهدار شدن حکومت باز دارند. تنها چیزی که نگرانم کرد شتافتن مردم به سوی فلان شخص (ابوبکر) بود. من دست باز کشیدم تا آن جا که دیدم گروهی از اسلام بازگشته، میخواهند دین محمد(ص) را نابود سازند.
پس ترسیدم که اگر اسلام و طرفدارنش را یاری نکنم (و دست به قیام بزنم)، رخنهای در آن بینم یا شاهد نابودی آن باشم، که مصیبت آن بر من سختتر از رها کردن حکومت برشماست، که حکومت کالای چند روزه دنیاست...
.
2. خطر #مدعیان_دروغین_نبوت
علاوه بر خطر مرتدین، مدعیان نبوت و پیمبرانی دروغین مانند «مسیلمه»، «طلیحه»، «سجاح» نیز در صحنه ظاهر شده، هر کدام طرفداران و نیروهایی دور خود گرد آوردند و قصد حمله به مدینه را داشتند که با همکاری و اتحاد مسلمانان پس از زحماتی فراوان نیروهای آنان شکست خوردند.
.
3. خطر #رومیان
خطر حمله احتمالی رومیان نیز میتوانست مایه نگرانی دیگری برای جبهه مسلمانان باشد، زیرا تا آن زمان مسلمانان سه بار با رومیان درگیر شده بودند. از همین روی رومیان مسلمانان را برای خود خطری جدی تلقی میکردند و در پی فرصتی بودند که به مرکز اسلام حمله کنند. اگر حضرت علی(ع) دست به قیام مسلحانه میزد، با #تضعیف_جبهه_داخلی_مسلمانان، بهترین فرصت به دست رومیها میافتاد که از این ضعف استفاده کنند.
لذا در چنین شرایطی #سکوت_حضرت_علی(ع) همانند #سکوت_پیامبر(ص) است که گاهی برای #مصلحت یا #رفع_فتنه سکوت مینمود؛
مانند جریان طلب نمودن کاغذ و قلم در واپسین روزهای حیات حضرت رسول(ص) که بعضی از حاضران (عمر) گفتند: «اِنَّ رسول اللَّه(ص) یَهْجر»؛ (صحیح مسلم، ج 5، ص 76، دارالفکر، بیروت). پیامبر هذیان میگوید، یا به قولی: «قَدْ غَلَبَ عَلَیْهِ الْوَجَعُ»؛ (صحیح مسلم، همان؛ صحیح بخاری، ج 7، ص 9، دارالفکر، بیروت). درد بر او غالب شده است و بیهوده حرف میزند.
تا جایی که حضرت دستور فرمودند همه از خانه بیرون بروند و از نوشتن صرفنظر کردند و سکوت فرمود.
امیر مؤمنان علی بن ابیطالب(ع) نیز به خاطر مصالح و رفع فتنه و #جلوگیری_از_نابود_شدن_اسلام سکوت کردند.
🍃 🍂 🍃 🍂
🍂 🍃 🍂 🍃
ابو طفیل میگوید: در روز شورا من در کنار آن خانه - محل شورای شش نفره - بودم که سر و صدا از اندرون بلند شد. شنیدم که
امام علی(ع) میفرمود: «زمانی مردم با ابوبکر بیعت کردند به خدا قسم که من از او سزاوارتر بودم و حق با من بود؛ اما در عین حال اطاعت کردم تا مبادا مردم کافر شوند و گردن یکدیگر را با شمشیر بزنند. سپس ابوبکر برای عمر بیعت گرفت، در حالی که به خدا قسم من سزاوارتر بودم؛ ولی باز هم اطاعت کردم که مبادا مردم کافر شوند و امروز شما میخواهید با عثمان بیعت کنید، اما به خدا سوگند، من رضایت نمیدهم و اطاعت نمیکنم».
🔅
در نهجالبلاغه نیز میخوانیم که
آن حضرت فرمود: «من ردای خلافت را رها ساختم و دامن خود را از آن درپیچیدم و کنار رفتم، در حالی که در این اندیشه فرو رفته بودم که آیا با دست تنها و بدون یاور به پا
در این جا به چند نمونه از خطرهای جدی که در آن دوران اسلام و مسلمانان را تهدید میکرد، اشاره میکنیم:
1. #خطر #مرتدین
بسیاری از گروهها و قبایلی که در سالهای آخر عمر پیامبر مسلمان شده بودند، هنوز آموزشهای لازم اسلامی را ندیده بودند و نور ایمان کاملاً در دل آنها نفوذ نکرده بود. از اینرو هنگامی که خبر درگذشت پیامبر اسلام در میان آنان منتشر گردید، گروهی از آنان پرچم «ارتداد» و بازگشت به #بتپرستی را برافراشتند و عملاً با حکومت اسلام در مدینه مخالفت کرده، حاضر به پرداخت مالیات اسلامی نشدند.
اینان با گردآوری نیروی نظامی، نظام نوپای اسلامی را به شدت مورد تهدید قرار دادند. به همین جهت نخستین کاری که حکومت جدید انجام داد، نبرد با مرتدان بود. در چنین موقعیتی که دشمنان ارتجاعی اسلام، پرچم ارتداد را برافراشته و حکومت اسلامی را تهدید میکردند، هرگز صحیح نبود که امام(ع) پرچم دیگری به دست گیرد و قیام نماید.
حضرت علی(ع) در یکی از نامههای خود به مردم مصر، به این نکته اشاره میکند و میفرماید:
«آن گاه که پیامبر(ص) به سوی خدا رفت، مسلمانان پس از وی در کار حکومت با یکدیگر درگیر شدند. سوگند به خدا، نه در فکرم میگذشت و نه در خاطرم میآمد که عرب خلافت را پس از رسول خدا(ص) از اهل بیت او بگرداند، یا مرا پس از وی از عهدهدار شدن حکومت باز دارند. تنها چیزی که نگرانم کرد شتافتن مردم به سوی فلان شخص (ابوبکر) بود. من دست باز کشیدم تا آن جا که دیدم گروهی از اسلام بازگشته، میخواهند دین محمد(ص) را نابود سازند.
پس ترسیدم که اگر اسلام و طرفدارنش را یاری نکنم (و دست به قیام بزنم)، رخنهای در آن بینم یا شاهد نابودی آن باشم، که مصیبت آن بر من سختتر از رها کردن حکومت برشماست، که حکومت کالای چند روزه دنیاست...
.
2. خطر #مدعیان_دروغین_نبوت
علاوه بر خطر مرتدین، مدعیان نبوت و پیمبرانی دروغین مانند «مسیلمه»، «طلیحه»، «سجاح» نیز در صحنه ظاهر شده، هر کدام طرفداران و نیروهایی دور خود گرد آوردند و قصد حمله به مدینه را داشتند که با همکاری و اتحاد مسلمانان پس از زحماتی فراوان نیروهای آنان شکست خوردند.
.
3. خطر #رومیان
خطر حمله احتمالی رومیان نیز میتوانست مایه نگرانی دیگری برای جبهه مسلمانان باشد، زیرا تا آن زمان مسلمانان سه بار با رومیان درگیر شده بودند. از همین روی رومیان مسلمانان را برای خود خطری جدی تلقی میکردند و در پی فرصتی بودند که به مرکز اسلام حمله کنند. اگر حضرت علی(ع) دست به قیام مسلحانه میزد، با #تضعیف_جبهه_داخلی_مسلمانان، بهترین فرصت به دست رومیها میافتاد که از این ضعف استفاده کنند.
لذا در چنین شرایطی #سکوت_حضرت_علی(ع) همانند #سکوت_پیامبر(ص) است که گاهی برای #مصلحت یا #رفع_فتنه سکوت مینمود؛
مانند جریان طلب نمودن کاغذ و قلم در واپسین روزهای حیات حضرت رسول(ص) که بعضی از حاضران (عمر) گفتند: «اِنَّ رسول اللَّه(ص) یَهْجر»؛ (صحیح مسلم، ج 5، ص 76، دارالفکر، بیروت). پیامبر هذیان میگوید، یا به قولی: «قَدْ غَلَبَ عَلَیْهِ الْوَجَعُ»؛ (صحیح مسلم، همان؛ صحیح بخاری، ج 7، ص 9، دارالفکر، بیروت). درد بر او غالب شده است و بیهوده حرف میزند.
تا جایی که حضرت دستور فرمودند همه از خانه بیرون بروند و از نوشتن صرفنظر کردند و سکوت فرمود.
امیر مؤمنان علی بن ابیطالب(ع) نیز به خاطر مصالح و رفع فتنه و #جلوگیری_از_نابود_شدن_اسلام سکوت کردند.
🍃 🍂 🍃 🍂
🍂 🍃 🍂 🍃
ابو طفیل میگوید: در روز شورا من در کنار آن خانه - محل شورای شش نفره - بودم که سر و صدا از اندرون بلند شد. شنیدم که
امام علی(ع) میفرمود: «زمانی مردم با ابوبکر بیعت کردند به خدا قسم که من از او سزاوارتر بودم و حق با من بود؛ اما در عین حال اطاعت کردم تا مبادا مردم کافر شوند و گردن یکدیگر را با شمشیر بزنند. سپس ابوبکر برای عمر بیعت گرفت، در حالی که به خدا قسم من سزاوارتر بودم؛ ولی باز هم اطاعت کردم که مبادا مردم کافر شوند و امروز شما میخواهید با عثمان بیعت کنید، اما به خدا سوگند، من رضایت نمیدهم و اطاعت نمیکنم».
🔅
در نهجالبلاغه نیز میخوانیم که
آن حضرت فرمود: «من ردای خلافت را رها ساختم و دامن خود را از آن درپیچیدم و کنار رفتم، در حالی که در این اندیشه فرو رفته بودم که آیا با دست تنها و بدون یاور به پا
۲.۰k
۰۷ مرداد ۱۳۹۷
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.