در خیالات خودمدر زیر بارانی که نیست

در خیالات خودم,در زیر بارانی که نیست…
می رسم با تو به خانه،از خیابانی که نیست…

می نشینی روبرویم،خستگی در میکنی…
چای می ریزم برایت،توی فنجانی که نیست…

باز میخندی و میپرسی:که حالت بهتر است؟!
باز میخندم ، که خیلی،گرچه ، میدانی که نیست

شعر می خوانم برایت،واژه ها گل می کنند!!!
یاس و مریم میگذارم،توی گلدانی که نیست…

چشم میدوزم به چشمت،می شود آیا کمی،
دستهایم را بگیری،بین دستانی که نیست..؟!

وقت رفتن می شود،با بغض می گویم: نرو..
پشت پایت اشک می ریزم،روی ایوانی که نیست

می روی و خانه، لبریز از نبودت می شود…
باز تنها می شوم،با یاد مهمانی که نیست...!

بعد تواین کار هر روز من است!!!
باور این که نباشی،کار آسانی که نیست..

─═इई. 💠 💠 ईइ═─
دیدگاه ها (۷)

گاهی دلت می خواهد پروانه باشی بسوزی به دورِ شمع و بابونه های...

وقتی نگاه میکنم می بینم‍ چقدر این روزها ؛همه پاییز را بهانه ...

مامان همیشه میگه چای باید خوب دم بکشه !تا عطر و رنگ واقعیشو ...

گوهر پاک بباید که شود قابل فیضور نه هر سنگ و گِلی لؤلؤ و مرج...

در خیالات خودم در زیر بارانی که نیستمی رسم با تو به خانه از ...

در خیالات خودم در زیر بارانی که نیستمی رسم با تو به خانه از ...

در خیالات خودم در زیر بارانی که نیستمی رسم با تو به خانه،از ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط