شانه ات را دیر آوردی سرم را باد برد

شانه ات را دیر آوردی ســرم را بــــاد برد

خشت خشت و آجر آجر پیکرم را باد برد

آه ای گنجشکهای مضطرب شرمنده ام

لانه ی بر شاخه هــــای لاغرم را باد برد

من بلوطی پیــر بـودم پای یک کـــوه بلند

نیمم آتش سوخت ، نیم دیگرم را باد برد

از غزلهایم فقط خاکستری مانده بـه جا

بیت های روشن و شعله ورم را باد برد

با همین نیمه همین معمولی ساده بساز

دیــــر کردی نیمـه ی عاشق ترم را باد برد

بال کوبیدم قفس را بشکنم عمرم گذشت

وا نشد بدتر از آن بـــال و پـرم را بـــاد بـرد....
دیدگاه ها (۶۲)

ﺑﯿﻬﻮﺩﻩ ﺍﺳﺖ ﻣﺠﺎﺩﻟﻪ ﺑﺮ ﺳﺮ ﺍﺛﺒﺎﺕ ﺩﯾﺎﻧﺖ ﯾﺎ ﺑﯽﺩﯾﻨﯽ ﺁﺩﻣﻬﺎ !ﮐﺴﯽ ﮐﻪ ...

سلام دوستان ...( سودا**یاشاسین آنا دیلیمیز**)هستم ... آقا به...

آهای دختر خانوم فکر نکن ما ترکا نمیتونیم جوابتو بدیم از قدیم...

ﯾﺎﺩﻡ ﺑﺎﺷﺪ ﮐﻪ ﺯﯾﺒﺎﯾﯽ ﻫﺎﯼ ﮐﻮﭼﮏ ﺭﺍ ﺩﻭﺳﺖ ﺑﺪﺍﺭﻡ ﺣﺘﯽﺍﮔﺮ ﺩﺭ ﻣﯿﺎﻥ ﺯﺷ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط