پارت هفتمم
پارت هفتمم
ات ویو
بلاخره باید برم خونه خودمون
وباید برم از عمارت تهیونگ
ات تهیونگ برو
ته ته نه نمیرم
ات برو بهت میگم
تهته هواست هست که من مافیام و تو گروگان منی!!!!! اگه بخوام میتونم همین جا به فاکت بدم
ات با..... اشههه
تهته افرین تازه سر عقل اومدی
ات ویو
بلاخره تهیونگ رفت
خوب حالا باید نقشه ام روعملی کنم
رفتم سمت پنجرع و پریدم پایین وقتی پریدم پام خیلی درد گرفت خیلی خیلی درد گرفت داشتم میمردم ولی خودم روجمع کردم تابتونم فرار کنم سمت پشت یه در مخفی هست که اگه به تهیونگ حمله کنن از اونجا فرار کنه من میدونستم کجاست پس رفتم
ات تو ذهنش تهیونگ خداوکیلی یک درصد فکر نکردی من بخوام فرار کنم
رفتم در مخفی رو باز کردم و تا تونستم دوییدم و رسیدم خونه خودمون یاابوالفضل خونه مون چه خاکی گرفته مامانم منو میکشه مطمنم بهم میگه مگه اینجا ادم زندگی نمیکرده چرا انقدر این دور ور خاک داره پس خونه رو تمیز کردم گرد گیری کردم و ی چای گذاشتم تا بخورم و پام رو هم چون درد میکرد روش دارو زدم و بستمش وچای اماده شد اوردمش و شروع کردم به خوردن بعد که چای رو تمام کردم چشام سنگین شد و خوابیدم
تهیونگ ویو
نگرا ن ات شده بودم رفتم تو اتاق که دیدم ات نیست و پنجره هم بازه خیلی عصبی شدم داشتم سکته میکردم سرم درد گرفته بودد
گفتم شاید بهتره یه زنگ به نامجون بزنم
و زنگ زدم
مکالمه ار ام و وی
ته ته الو سلام خوبی
نامی الو سلام بی معرفت زنگی هم نمیزنی
ته ته بخدا وفت نمیکنم
نامی خوب حالا چیشده یادی از من کردی رفیق بی وفا
ته ته اینجوری نگو میگم میشه به بقیه هم بگی بیان توبرنامه ـــــــــــــــــــــــــــــــــــ وتماس تصویری بگیرم حرف بزنیم باهم
نامی اوکی
پایان مکالمه ار ام و وی
(خوب این ها بهم زنگ میزنن و حال و احوال هم رو میپرسن و تهیونگ براشون همه رو تعریف. میکند
یونگی اخه عزیزم اومدی دختر عموت رو دزدی بعد یه روز بهش غذا هم ندادی بدون اجازه اش ازش خون گرفتی چه توقعی داری اخه
جیهوپ راست میگه
نامی اره
کوک من شیر موز میخوام
جین منم همین طور با یونگی هم نظرم
تهته هق هق
جین عه داش گریه ازتو دیگه توقع نداشتم سره عشق گریه کنی
ته ته ببند
جین..........
جمین می خوای دوباره بریم بدزدیمش
ته ته ولش کن اصلا دیگه نمی خوام
ویو نویسنده
و تهیونگ تز عمارت میره بیرون
دوستان جین قبل از اینکه ته ته بره یه جی پی اس میندازه تو جیب ته ته
چطور بودد
15تا کامنت
ات ویو
بلاخره باید برم خونه خودمون
وباید برم از عمارت تهیونگ
ات تهیونگ برو
ته ته نه نمیرم
ات برو بهت میگم
تهته هواست هست که من مافیام و تو گروگان منی!!!!! اگه بخوام میتونم همین جا به فاکت بدم
ات با..... اشههه
تهته افرین تازه سر عقل اومدی
ات ویو
بلاخره تهیونگ رفت
خوب حالا باید نقشه ام روعملی کنم
رفتم سمت پنجرع و پریدم پایین وقتی پریدم پام خیلی درد گرفت خیلی خیلی درد گرفت داشتم میمردم ولی خودم روجمع کردم تابتونم فرار کنم سمت پشت یه در مخفی هست که اگه به تهیونگ حمله کنن از اونجا فرار کنه من میدونستم کجاست پس رفتم
ات تو ذهنش تهیونگ خداوکیلی یک درصد فکر نکردی من بخوام فرار کنم
رفتم در مخفی رو باز کردم و تا تونستم دوییدم و رسیدم خونه خودمون یاابوالفضل خونه مون چه خاکی گرفته مامانم منو میکشه مطمنم بهم میگه مگه اینجا ادم زندگی نمیکرده چرا انقدر این دور ور خاک داره پس خونه رو تمیز کردم گرد گیری کردم و ی چای گذاشتم تا بخورم و پام رو هم چون درد میکرد روش دارو زدم و بستمش وچای اماده شد اوردمش و شروع کردم به خوردن بعد که چای رو تمام کردم چشام سنگین شد و خوابیدم
تهیونگ ویو
نگرا ن ات شده بودم رفتم تو اتاق که دیدم ات نیست و پنجره هم بازه خیلی عصبی شدم داشتم سکته میکردم سرم درد گرفته بودد
گفتم شاید بهتره یه زنگ به نامجون بزنم
و زنگ زدم
مکالمه ار ام و وی
ته ته الو سلام خوبی
نامی الو سلام بی معرفت زنگی هم نمیزنی
ته ته بخدا وفت نمیکنم
نامی خوب حالا چیشده یادی از من کردی رفیق بی وفا
ته ته اینجوری نگو میگم میشه به بقیه هم بگی بیان توبرنامه ـــــــــــــــــــــــــــــــــــ وتماس تصویری بگیرم حرف بزنیم باهم
نامی اوکی
پایان مکالمه ار ام و وی
(خوب این ها بهم زنگ میزنن و حال و احوال هم رو میپرسن و تهیونگ براشون همه رو تعریف. میکند
یونگی اخه عزیزم اومدی دختر عموت رو دزدی بعد یه روز بهش غذا هم ندادی بدون اجازه اش ازش خون گرفتی چه توقعی داری اخه
جیهوپ راست میگه
نامی اره
کوک من شیر موز میخوام
جین منم همین طور با یونگی هم نظرم
تهته هق هق
جین عه داش گریه ازتو دیگه توقع نداشتم سره عشق گریه کنی
ته ته ببند
جین..........
جمین می خوای دوباره بریم بدزدیمش
ته ته ولش کن اصلا دیگه نمی خوام
ویو نویسنده
و تهیونگ تز عمارت میره بیرون
دوستان جین قبل از اینکه ته ته بره یه جی پی اس میندازه تو جیب ته ته
چطور بودد
15تا کامنت
۱۲.۵k
۱۳ آذر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.