چند پارتی ...
چند پارتی ...
موضوع در اسلاید بعد
My Heart!!
پارت دوم
____
ویو ا.ت
بالاخره هر کس رفت داخل اتاقش
وارد اتاق شدم که دیدم جیهوپ رو تخت دراز کشیده و سرش تو گوشی هست ...رفتم کنارش دراز کشیدم
ات:بابت ...بابت بستنی امروز ممنون
_قابلی نداشت ا.ت....ا.ت یه سوال بپرسم ؟!
ات:هومم؟؟
_چرا...چرا آنقدر تو حالت های عادی با ما سردی ؟!
ا.ت سکوت کرد ...نمیخواست به اعضا بگه که مشکلش چیه ...هر چی باشه اون مشکل خودشه و به خودش مربوطه یعنی به هر کس دیگه هم بگه فقط اون ها رو نگران کرده ...از طرف دیگه مشکلات این برای دیگران چه اهمیتی داره ؟!
_ا.ت...نمیخوای چیزی بگی ؟؟مطمئن باشه ...اتفاقات زندگی تو برای من ...نه تنها من برای همه اعضا مهم هست
ات:من ...من خوابم میاد
_هر جور راحتی ولی...ولی بدون اینجا برای همیشه یه آدم رو داری که به حرف هات گوش میده ...بدون اینکه قضاوتت کنه
ات:ممنون
ویو صبح
ا.ت اولین نفری بود که بیدار شده بود و حالا باید همه رو بیدار میکرد وارد اتاق یونگی و جین شد
ات:جین هیونگگگ...یونگی هیونگگ ...بلند شید
جین:ا.ت ...بزار بخوا...ب،بلند شدم بلند شدم
ات:آفرین هیونگ ...
رفت اون ور تر و بالا سر یونگی ...ماهیتابه رو تو دستش محکم تر کرد
ات:شوگا هیونگگگگگ
یونگی:زهر ماررررر
ات:بلند میشی یا با ماهیتابه بزنمت
یونگی:گزینه سه ...
ات:چی؟!
یونگی:میری تا من با میز نزدم تو سرت
جین:ما گزینه سه رو انتخاب میکنیم
ات:آره آره
ا.ت و جین از اتاق رفتند بیرون
نامجون و جیمین رو بیدار کردند و ا.ت رفت داخل اتاق تهیونگ و جونگکوک (همه این ها داره ظبط میشه)...وارد اتاق شد و ...
ات:اوووو جونگکوک شی ...تهیونگ هیونگگگگگ(جیغ فراتر از عربده)
تهیونگ از رو تخت افتاد
ته:آخخخ کمرممم
تهیونگ از روی زمین بلند شد
ته:ا.ت میکشمت ...
افتاد دنبال ا.ت و ا.ت فرار کرد یه دور کامل دور خونه زدند و دوباره ا.ت رفت داخل اتاق ته،کوک رفت رو تخت و پشت جونگکوکی نشسته بود و لخت بود قایم شد
ات:هیونگ کمک کن
تهیونگ : بیا اینور ا.ت
ات:نچ
تهیونگ؛بیا
ات:نچ
تهیونگ رفت بیرون
ات:آهه خدایا
کوک:ا.ت
ات:هومم؟!
کوک:دستت رو از روی سینه و سیکس پک های من بردار
ا.ت نگاهی به دست هایش کرد
ات؛(جیغغغ)
همون موقع جیهوپ اومد داخل
_عاا...ا.ت بیا بریم بیرون
ات:اومدم اومدم
پرش زمانی
ظبط برنامه تمام شده بود
همه سوار ون شدن
جیمین :بیاین بریم عمارت مشترک امشب یکم حال کنیم
جین:بریم
همه موافقت کردند و سمت عمارت مشترک حرکت کردند به عمارت رسیدند دوباره حالت سرد و ساکت ا.ت نمایان شد
جیمین:ا.ت بیا بازی کنیم
ات:نه شما راحت باشید
کوک:یا ا.ت ...بیا دیگه حال میده
ات:گفتم که مزاحم بازی شما نمیشم شما برید بازی کنید
تهیونگ:اما...
_هی بچه ها ولش کنید دیگه
مکنه لاین:اوکی
همه رفتند که ...
نظر یادت نره رفیق
موضوع در اسلاید بعد
My Heart!!
پارت دوم
____
ویو ا.ت
بالاخره هر کس رفت داخل اتاقش
وارد اتاق شدم که دیدم جیهوپ رو تخت دراز کشیده و سرش تو گوشی هست ...رفتم کنارش دراز کشیدم
ات:بابت ...بابت بستنی امروز ممنون
_قابلی نداشت ا.ت....ا.ت یه سوال بپرسم ؟!
ات:هومم؟؟
_چرا...چرا آنقدر تو حالت های عادی با ما سردی ؟!
ا.ت سکوت کرد ...نمیخواست به اعضا بگه که مشکلش چیه ...هر چی باشه اون مشکل خودشه و به خودش مربوطه یعنی به هر کس دیگه هم بگه فقط اون ها رو نگران کرده ...از طرف دیگه مشکلات این برای دیگران چه اهمیتی داره ؟!
_ا.ت...نمیخوای چیزی بگی ؟؟مطمئن باشه ...اتفاقات زندگی تو برای من ...نه تنها من برای همه اعضا مهم هست
ات:من ...من خوابم میاد
_هر جور راحتی ولی...ولی بدون اینجا برای همیشه یه آدم رو داری که به حرف هات گوش میده ...بدون اینکه قضاوتت کنه
ات:ممنون
ویو صبح
ا.ت اولین نفری بود که بیدار شده بود و حالا باید همه رو بیدار میکرد وارد اتاق یونگی و جین شد
ات:جین هیونگگگ...یونگی هیونگگ ...بلند شید
جین:ا.ت ...بزار بخوا...ب،بلند شدم بلند شدم
ات:آفرین هیونگ ...
رفت اون ور تر و بالا سر یونگی ...ماهیتابه رو تو دستش محکم تر کرد
ات:شوگا هیونگگگگگ
یونگی:زهر ماررررر
ات:بلند میشی یا با ماهیتابه بزنمت
یونگی:گزینه سه ...
ات:چی؟!
یونگی:میری تا من با میز نزدم تو سرت
جین:ما گزینه سه رو انتخاب میکنیم
ات:آره آره
ا.ت و جین از اتاق رفتند بیرون
نامجون و جیمین رو بیدار کردند و ا.ت رفت داخل اتاق تهیونگ و جونگکوک (همه این ها داره ظبط میشه)...وارد اتاق شد و ...
ات:اوووو جونگکوک شی ...تهیونگ هیونگگگگگ(جیغ فراتر از عربده)
تهیونگ از رو تخت افتاد
ته:آخخخ کمرممم
تهیونگ از روی زمین بلند شد
ته:ا.ت میکشمت ...
افتاد دنبال ا.ت و ا.ت فرار کرد یه دور کامل دور خونه زدند و دوباره ا.ت رفت داخل اتاق ته،کوک رفت رو تخت و پشت جونگکوکی نشسته بود و لخت بود قایم شد
ات:هیونگ کمک کن
تهیونگ : بیا اینور ا.ت
ات:نچ
تهیونگ؛بیا
ات:نچ
تهیونگ رفت بیرون
ات:آهه خدایا
کوک:ا.ت
ات:هومم؟!
کوک:دستت رو از روی سینه و سیکس پک های من بردار
ا.ت نگاهی به دست هایش کرد
ات؛(جیغغغ)
همون موقع جیهوپ اومد داخل
_عاا...ا.ت بیا بریم بیرون
ات:اومدم اومدم
پرش زمانی
ظبط برنامه تمام شده بود
همه سوار ون شدن
جیمین :بیاین بریم عمارت مشترک امشب یکم حال کنیم
جین:بریم
همه موافقت کردند و سمت عمارت مشترک حرکت کردند به عمارت رسیدند دوباره حالت سرد و ساکت ا.ت نمایان شد
جیمین:ا.ت بیا بازی کنیم
ات:نه شما راحت باشید
کوک:یا ا.ت ...بیا دیگه حال میده
ات:گفتم که مزاحم بازی شما نمیشم شما برید بازی کنید
تهیونگ:اما...
_هی بچه ها ولش کنید دیگه
مکنه لاین:اوکی
همه رفتند که ...
نظر یادت نره رفیق
۶.۴k
۱۸ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.