تفل زده ام خوب آمده ای

تفأل زده ام، خوب آمده ای!
دارم، برای رسیدن
دیوان دیوان،
مثنوی جمع می کنم...!
باید، کسی به زبانِ من،
تو را، روایت می کرد ...
وقتی،
غزل های چشمت وحشیانه
هجوم می آورد به جانبِ دلم
کاری از من، ساخته نیست ...🍃 ❤
دیدگاه ها (۱)

گُفتنی نیست ولی بی تو کماکان در مننفسی هست دلی هست ولی جانی ...

دَردم نه‌ همین است که‌ ‌بستند پَرم راتَرسم نرسانند به گُلشن ...

دِلگیر است شَب هایِ ابری،وقتی تمامِ آسمان را میگردم،و مهتابِ...

باز با خُوف و رَجا سویِ تو می آیم مندو قدم دلهره دارم، دو قد...

زیر باران سئول [پارت 1]

السلام علیک یا حجت الله فی ارضه ع

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط