یه زن و شوهر عاشق اما فقیر سر سفره شام نشستند غذاشون خیلی

یه زن و شوهر عاشق اما فقیر سر سفره شام نشستند غذاشون خیلی مختصر و کم بود که یک نفر را به زور سیر میکرد مرد به خاطر اینکه زنش بیشتر غذا بخوره گفت بیا چراغ را خاموش کنیم و توی تاریکی بخوریم زن قبول کرد چند دقیقه چراغها را خاموش کردند ولی بعد که روشن کردند غذاها دست نخورده توی ظرف مونده بود.
دیدگاه ها (۴)

ﺩﺧﺘﺮﻩ ﻣﺘﻮﻟﺪ ﺳﺎﻝ1375 ﺗﻮپست ﮔﺬﺍﺷﺘﻪ: ﺁﺧﻪ ﻣﻦ ﻧﻤﯿﺪﻭﻧﻢ ﺍﯾﻦ ﺩﻫﻪ ﺷﺼﺘ...

قدیما مردا که داد میزدن زنا ساکت میشدن تا مرد آروم بشه و مرد...

قوانینی که نیوتن از قلم انداخت !!! قانون صف:(surprised)اگر ش...

عمر عقاب 70 سال است ولی به 40 که رسید چنگال هایش بلند شده وا...

#معرفی_کتابداستان های شگفت انگیز از زندگی حضرت فاطمه زهرا (س...

پارت : ۳۷

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط