شاعر نیستم که با چیدمان

شاعر نیستم که با چیدمان
حافظه ام شعر بسُرایم
من زبانِ تاریخَـم
که بر ریشــه هــای آن
عشق و انتظار روییده است

میل به پیمودن دارم
راه می جُویَم برای رهایی...!

دلــم تنگ است...!!
دلتنــگ خودم هستم
که در حجم سخت و سنگین
روز هـــــای خود، گم شده ام...
دیدگاه ها (۲)

ﻣﻴﮕﻮﻳﻨﺪ ﭼﻪ ﺧﻮﺏ ﻣﺎﻧﺪﻩ ﺍﻯ ...ﻏﺎﻓﻞ ﺍﺯ ﺍﻳﻨﻜﻪ ﻣﻦ ﺧﻮﺏ ﻧﻤﺎﻧﺪﻩ ﺍﻡ .....

بلاتکلیف تر از اسفند دیده ای؟؟!!معشوقه ی زمستان است وعطر بها...

به مزار لبهایم گاه گذر کن آنجا که بغض ها فاتحه میخوانند آنجا...

دلتنگ که می شوی ساعت ها زل می زنی به غروب و سکوت می کنی ،برا...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط