تک پارتی وقتی سربه سرش می زاری
ا.ت ویو
امروز دوستم کار داشت پسرشو گفت مراقبش باشم داشتم با جی هون ( بچه)به سمت خونه میرفتم که گفتم سربه سر جیمین بزاریم
..............................
رسیدیم خونه زنگ درو زدم
جیمین ویو
داشتم با پسرا چت میکردم که زنگ درو زدن از چشمی در نگاه کردم دیدم ا.ت
ا.ت ویو
جیمین با لبخند اومد درو باز کرد
تا جی هون رو دید لبخندش محو شد
رفتم داخل
جیمین : ا.ت این بچه کیه؟
ا.ت : به سر پرستی گرفتمش
جیمین : ها؟ واقعاً ؟ داری شوخی می کنی
ا.ت : نه واقعا راست میگم
جیمین : شوخی میکنی؟
ا.ت : نه راست میگم
جیمین : شوخی نمیکنی ؟
ا.ت : نه چرا باید شوخی کنم؟
ا.ت : نکنه بچه ها رو دوست نداری؟
جیمین : نه دوستشون دارم
جیمین : بدون اجازه من رفتی بچه آوردی(عصبی)
ا.ت : حالا جوش نیار بچه دوستمه ازم خواست چند ساعت بچشو نگه دارم
اسمش جی هون
جیمین : هوف راحت شدم
ا.ت : توکه گفتی بچه دوست داری
جیمین : دارم اما بی خبر از من بچه بیاری عصبی میشم تازه خیلی خوشحالم باید از جی هون مراقبت کنیم
ا.ت : اره منم خوشحالم
ا.ت ویو
من و جیمین و جی هون
باهم کلی فیلم دیدیم و بازی کردیم خندیدیم خیلی بهمون خوش گذشت و مادر جی هون اومد دنبالش
پایان😊
& آشا&
&아샤&
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.