در نگارستان قلبم غالبا کم بوده ای
در نگارستان قلبم غالبا کم بوده ای
مثل یک شعر بلندی در دل غم بوده ای
مثل آن طفلی که از مادر جدا افتاده بود
کودکی تنها٬ رها در کوی عالم بوده ای
در دل این شعر هایم با سکوتی ماندگار
مانده ای آری ولی در واژه درهم بوده ای
مثل حوا خواستی من را ولی با این وجود
اشتباه تازه ای در پای آدم بوده ای
بسته ای چشمان خود را روبرویم توی عکس
باز هم زیبا ترین در قاب خاتم بوده ای
رخنه کردی در میان خورده های قلب من
میکشیدی آه در بغضم دمادم بوده ای
مثل آبانماه سردی مثل آن باران تند
آنقدر باریده ای در زجر و ماتم بوده ای
...
روی تاول های احساس مرا وا میکنی
خوب میدانم به جای زخم مرهمبوده ای
╯
😢😢
مثل یک شعر بلندی در دل غم بوده ای
مثل آن طفلی که از مادر جدا افتاده بود
کودکی تنها٬ رها در کوی عالم بوده ای
در دل این شعر هایم با سکوتی ماندگار
مانده ای آری ولی در واژه درهم بوده ای
مثل حوا خواستی من را ولی با این وجود
اشتباه تازه ای در پای آدم بوده ای
بسته ای چشمان خود را روبرویم توی عکس
باز هم زیبا ترین در قاب خاتم بوده ای
رخنه کردی در میان خورده های قلب من
میکشیدی آه در بغضم دمادم بوده ای
مثل آبانماه سردی مثل آن باران تند
آنقدر باریده ای در زجر و ماتم بوده ای
...
روی تاول های احساس مرا وا میکنی
خوب میدانم به جای زخم مرهمبوده ای
╯
😢😢
۴.۸k
۰۱ مرداد ۱۴۰۱
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.