ازدواج اجباری پارت 33

کلارا اومد پایین و سانامی رو بغل کرد.

کلارا :نمی خوای بگی چی شده اجی؟؟

سانامی :😭

بیست مین بعد

سانامی گریه ش بند اومده بود و میتونست تازه یکم حرف بزنه.
جیمین هم اینقدر زنگ زده بود که خدا میدونه.

جیمین :اه..... توله سگ چرا بر نمی داره..... چش شد یهو؟؟
عجباااا.... شماره دوستاشم ندارم.... ادرس خونه ی دوستاشم ندارم.... شاید رفته خونه باباش.

جیمین کل پارک هارو گشته بود و 10 بارم رفته بود به خونه سر زده بود.

سانامی هم شروع به صحبت کردن کرد و تمام اتفاق رو تعریف کرد.

کلارا :پسره ی..... یعنی با یکی دیگه تو رابطه بوده؟؟

سانامی :اجی میشه امشب پیش تو بمونم؟؟

کلارا :اره حله... ولی چرا نمی ری خونه ی بابات؟؟

سانامی :بابام بفمه هم دعوام میکنه چرا قهر کردم هم ممکنه به جیمین بگه بیاد دنبالم. دیگه نمی خوام قیافه شو ببینم.

کلارا :اوک..... بزار یه چی بیارم بخوریم.

پرش زمانی

ساعت 12 شب

جیمین :اههههه..... یعنی کجا رفته؟؟... نکنه کسی چیزی بهش گفته!؟

جیمین تا اون موقع تو خیابون ها پرسه میزد و دنبال سانامی بود. سانامی هم هی گریه میکرد و با کلارا جیمین رو فحش میدادن.

جیمین تصمیم گرفت برگرده خونه. توی راه خاصت بره یه الکلی بخره که تو مغازه استیو رو دید.

جیمین :استیو وووووو.....

استیو :یا اکثر امام زادگان غریب... تو دیگه کی هستی!؟
........ اها عه تو همون بچه مثبته تو کلاسی که سانامی رو مجبور کردی باهات ازدواج کنه؟؟
سلام خوبی؟؟

جیمین :زورش کردم؟؟..... چی..... ولش کن.... میتونی شماره ی دوستای سانامی رو بهم بدی؟؟

استیو :چی؟؟ شوهرش نمی دونه شماره دوستاشو؟؟
بش مگه چی شده؟؟ سانامی گم شده؟

جیمین :بده شمارشون رو  ..... به تو چه!

استیو :بی چاره دوستم.... ببین با کی ازدواج کرده.

جیمین شماره ها رو گرفت و زد از مغازه بیرون.

سریع شماره ی همه رو گرفت تا رسید به کلارا.

کلارا :سانامی شماره ناشناس به گوشیم زنگ میزنه.!

سانامی :بردار شاید کار واجبتر داره!

کلارا :اوک .....
الووو.... کیه؟؟؟

جیمین :سانامی پیش توعه؟؟

کلارا:یا هر چی میپرستم.
یه دیقه صبر کن....

کلارا:سانامی، بد بخت شدیم جیمینه، میگه تو اینجایی یا نه چی بهش بگم؟؟( اروم و زیر لبی )

سانامی :بگو نیس.... بگو اصلا به تو چه..... ( زیر لبی )

جیمین :اوک..... الان میام اون جا....

کلارا :نه..... ن...... نیست.... اینجا....

جیمین گوشی رو قطع کرد و سریع زنگ زد به تیم جستجو.

جیمین :سریع ادرس این شماره رو پیدا کنین.

سانامی :تخم صگ چی کار کردی!؟

کلارا :گفت میاد اینجا ولی ادرسو نداره.

سانامی :خاک تو سرت. کلی دوس داره که شماره رو رد یابی کنن.
من رفتم خداحافس.

کلارا :کجا میری؟؟

سانامی :قبرستون .

سانامی بلند شد و تند تند لباساشو پوشید. موهاشو بست و خداحافظی کرد و به سمت در رفت.

در رو واز کرد و محکم خورد به یکی.
سرشو برد بالا....
دیدگاه ها (۰)

ازدواج اجباری پارت 34

بچه ها شرمنده نت نداشتم . خاستم یه سوالی ازتون بپرسم. تصمیم ...

😂😂😂😂😂سلاااااااام

چرا من هیچوقت این حس رو درک نکردم.؟ همیشه من اونی بودم که زو...

آغوش گرم پارت ۱:اون روز جیمین با شوگا دعواش شده بود برای همی...

پارت ۸

من عاشق شدمپارت(7)☆☆☆☆☆☆☆☆پسر:پیاده شو(در ماشین رو برای هه س...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط